معنی فارسی overwildly

B1

به معنای بسیار وحشیانه و غیرقابل کنترل، که ممکن است نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشته باشد.

In an excessively wild manner; unrestrainedly.

example
معنی(example):

او در جشنواره به شکل بسیار وحشیانه‌ای رقصید و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She danced overwildly at the festival, drawing everyone's attention.

معنی(example):

ایده‌های او در جلسه طوفان فکری به شکل بسیار وحشیانه‌ای جریان داشت.

مثال:

His ideas flowed overwildly during the brainstorming session.

معنی فارسی کلمه overwildly

: معنی overwildly به فارسی

به معنای بسیار وحشیانه و غیرقابل کنترل، که ممکن است نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشته باشد.