overelliptical
بیضویبودن، اصطلاحی است که به شکل یا طرحی اشاره دارد که به طور غیرضروری یا بیش از حد از شکل بیضی استفاده کرده است.
overelliptically
به طور بیضوی، به شیوهای اشاره دارد که به شدت از اشکال بیضوی استفاده میکند، به طوری که مفهوم به وضوح بیان نمیشود.
overembellishment
زینتدهی بیش از حد، اشاره به افزودن جزئیات یا تزئینات غیرضروری به یک چیز است که میتواند مفهوم یا واقعیت آن را distort کند.
overembroider
بیش از حد گلدوزی کردن به معنای افزودن دکوراسیونهای اضافی و غیرضروری به یک کار گلدوزی است که میتواند زیبایی واقعی آن را تحتالشعاع قرار دهد.
overemotionality
احساساتی بودن بیش از حد به معنای داشتن احساسات یا واکنشهای غیرضروری و شدید در موقعیتهای مختلف است.
overemotionalize
بیش از حد احساسی کردن به معنای بزرگنمایی احساسات یا واکنشهای عاطفی نسبت به یک رویداد یا تجربه است.
overemotionalized
احساسات بیش از حد یا دراماتیک به گونهای که فرد نمیتواند به درستی عکسالعمل نشان دهد.
overemployment
استخدام بیش از حد، به وضعیت شغلی اطلاق میشود که در آن تعداد زیادی از افراد در یک محیط کار مشغول به کار هستند.
overemptiness
خالی بودن بیش از حد، به حالت یا وضعیتی اطلاق میشود که در آن چیزی به طرز غیرطبیعی کم یا خالی است.
overemulating
بیش از حد تقلید کردن، به معنای تلاش بیمارگونه برای مشابهت یا الگوگیری از دیگران در جنبههای مختلف است.
overemulation
بیش از حد تقلید، فرآیندی که در آن فرد یا جامعه به طور نابهجا از دیگران تقلید میکند و در نتیجه از اصالت خود فاصله میگیرد.
overenthusiastic
بیش از حد مشتاق، به معنای داشتن نوید و شوق زیاد نسبت به چیزی به صورتی که ممکن است غیرعادی به نظر برسد.
overenthusiastically
به صورت بیش از حد مشتاق، نشان دادن شور و شوق بیشتر از حد معمول در واکنش به یک موقعیت.
overentreat
بیش از حد درخواست کردن، به معنای تقاضای مکرر یا نا امنیت برای دریافت خواستهای از دیگران است.
overenviously
به صورت حسودانه و با حسادت زیاد، به طوری که نشان دهد فردی آنچنان احساس حسادت میکند که نمیتواند خود را کنترل کند.
overenviousness
حس حسادت زیاد، به ویژه به عنوان یک حالت ذهنی منفی که میتواند بر روابط تأثیر منفی بگذارد.
overest
برآورد بیش از حد، به معنای ارزیابی نامناسب و نادرست از تواناییها یا ویژگیهای خود یا دیگران.