parnas
پارناس، کوهی در یونان که به دلیل زیباییهای طبیعی و افسانههایش معروف است.
parnassia
پارناسیون، گیاهی است که به خاطر گلهای ظریف خود در طبیعت شناخته میشود.
parnassiaceae
پارناسیاسه، خانوادهای از گیاهان که شامل گیاهان پارناسیون میشود.
parnassiaceous
به گیاهان و خانوادههایی اطلاق میشود که مرتبط با جنس پارناسوس هستند.
parnassianism
یک جنبش ادبی که بر اهمیت فرم و ساختار در شعر تأکید دارد.
parnassiinae
زیرخانوادهای از پروانهها که در خانواده پیرامیدیدای قرار دارد.
parnassism
نظریهای هنری که بر دقت و فرم تأکید دارد.
parnassus
یک کوه در یونان که به عنوان نماد هنر و شعر شناخته میشود.
parnel
نوعی گل که دارای رنگهای واضح و زیبا است.
parnellism
پارنیلیسم به مجموعه اصول سیاسی و اجتماعی اشاره دارد که با چارلز استوارت پارنل مرتبط است و معمولاً شامل خواستههای اجتماعی و اقتصادی ایرلندیها میباشد.
parnorpine
پارنورپین یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً در گیاهان خاصی یافت میشود و به خاطر ویژگیهای خاصش مورد مطالعه قرار میگیرد.
paroarion
پاروارین به یک شیء باستانی اطلاق میشود که در حفاریها پیدا شده و به فهم تاریخ و فرهنگهای گذشته کمک میکند.
paroarium
پارواریم به گیاهان دارویی اطلاق میشود که در طب سنتی به کار میروند و اثرات درمانی دارند.
paroccipital
پارااُکسیپیتال به ناحیهای در مغز اطلاق میشود که در پردازش اطلاعات بصری نقش دارد.
paroch
پارُوخ به ناحیههای کوچک اداری اطلاق میشود که معمولاً در مناطق روستایی وجود دارند و ساختار مدیریتی خاص خود را دارند.
parochialic
مربوط به کلیسای محلی و دیدگاه محدود به آن، در مورد مسائل خاص و محلی.
parochialis
مربوط به ویژگیهای محلی و محدود به دور و بر خود.
parochialise
به حالت محلی یا محدود کردن یک موضوع به یک محیط خاص تبدیل شدن.
parochialising
به حالت محلی تبدیل کردن یا باریک کردن دیدگاه یک بحث یا موضوع.
parochialist
کسی که دیدگاه باریکی دارد و فقط به مسائل محلی و خاص علاقمند است.
parochiality
نگاه محدود یا محلی به موضوعات جهانی که معمولاً به مسائل خاص یا مختص یک منطقه خاص اشاره دارد.
parochialization
فرایند محدود کردن یا محلی کردن یک موضوع، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا فرهنگی.
parochialize
محلی کردن یا محدود کردن یک موضوع به زمینههای خاص یا مختص.
parochially
بهصورت محدود یا محلی، بدون در نظر گرفتن جنبههای وسیعتر و جهانی.
parochialness
ویژگی یا حالت محدود و محلی داشتن، بهویژه در افکار یا نظرات.
parochian
فردی که دارای دیدگاه محدود یا محلی به موضوعات باشد.
parochin
پاروشین، به شخص یا نهادی اطلاق میشود که در امور مذهبی کلیسا فعالیت میکند.
parochine
پاروشین، مادهای که در ارتباط با فعالیتها یا اصول مذهبی استفاده میشود.
parochiner
پاروشینر به شخصی اطلاق میشود که در فعالیتهای کلیسا مشارکت دارد.
parode
پاروده، به قسمتی از یک نمایش یا شعر اطلاق میشود که به توصیف موضوعات پرداخته است.
parodi
پارودی، اثر یا تقلیدی است که به شکل طنز به یک موضوع میپردازد.
parodiable
پارودیپذیر به آثاری اطلاق میشود که میتوانند به شکل طنز تقلید شوند.
parodial
پارودی وابسته به طرز تفکر یا سبکی است که به صورت طنزآمیز به تقلید از چیزی میپردازد.
parodic
وابسته یا مشتق از پارودی، به ویژه به معنای تقلید طنزآمیز.
parodical
وابسته به پارودیا، به ویژه در مورد نقد طنزآمیز اشکال هنری.
parodinia
حالتی که در آن تقلید یا پارودی به صورت افراطی و اغراقآمیز انجام میشود.
parodyproof
اصطلاحی برای توصیف وضعیت یا شخصی که نمیتوان او را به راحتی مورد تمسخر یا تقلید قرار داد.
parodist
شخصی که به تقلید تمسخرآمیز از دیگران یا آثار فرهنگی میپردازد.
parodistic
مربوط به پارودیا، به کار بردن تقلید و بزرگنمایی در جهت طنز یا نقد.