patterny
الگوگونه، وصفی برای چیزی که دارای طرح یا الگوهای مشخص است.
patternize
الگو دار کردن، فرآیند ایجاد یک الگو یا طراحی منظم بر اساس اصول خاص
patternlike
مشابه الگو، چیزی که شبیه یا یادآور یک الگو است
patternmaker
الگو ساز، فردی که الگوها را برای تولید طراحی می‌کند و بر اساس آن‌ها لباس یا محصولات دیگر تولید می‌شود
patternmaking
الگو سازی، فرآیند ایجاد الگوها برای تولید و طراحی محصولات مختلف
patternwise
از نظر الگو، به لحاظ الگو، به نحوی که الگوها متمایز شوند
pattidari
پتی داری، اشاره به فرآیند ایجاد الگوهای خاص یا پیچیدگی در طراحی‌های دستی
pattinsonize
به سبک روشی اشاره دارد که به نوعی با پاتینسون یا به تقلید از او انجام می‌شود.
pattle
وسیله‌ای که معمولاً برای هم زدن مواد در اشپزی استفاده می‌شود.
pattoo
نوعی کلاه یا پوشش سر که معمولاً برای محافظت در برابر آفتاب استفاده می‌شود.
pattu
نوعی پارچه یا جنس نرم و لطیف که معمولاً در بافتن استفاده می‌شود.
patuca
نوعی کفش یا سندل که معمولاً راحت و مناسب برای استفاده در هوای گرم است.
patulent
به حالتی اشاره دارد که در آن گل‌ها یا گیاهان به شکلی باز و قابل مشاهده هستند.
patulin
پاتولین، یک متابولیت ثانویه سمی است که عمدتاً توسط قارچ‌های خاص تولید می‌شود و در برخی میوه‌ها و سبزیجات فاسد یافت می‌شود.
patulously
پاتولوس به معنای گسترش یافته یا پراکنده و اشاره به شکلی باز و بدون تنگی دارد.
patulousness
پاتولوس بودن به معنی باز بودن یا گسترش یافتن است که می‌تواند در مورد گیاهان یا اشیا دیگر به کار رود.
patuxent
رود پتکسنت، یک رودخانه در ایالت مریلند است که به خلیج چساپیک می‌ریزد و در کنار آن مراکز تحقیقاتی محیط زیستی وجود دارد.
patwin
پتوین، یکی از قبایل بومی آمریکایی در شمال کالیفرنیا است که دارای تاریخ و فرهنگ ویژه‌ای هستند.
pau
پائو به معنای خسته و بی‌حوصله بودن است و معمولاً در زبان عامیانه در جمله‌ها به کار می‌رود.
paucal
پائوکل، در زبان‌شناسی به تعداد کمتر از حد معمول اشاره می‌کند، به ویژه در زبان‌هایی که از شمارش متفاوتی استفاده می‌کنند.
pauciarticulate
پائوس آرتیکوله، به موجوداتی اشاره دارد که دارای تعداد کمتری از مفاصل یا اعضای حرکتی هستند.
pauciarticulated
پائوسی آرتیکولیتد، به مدل‌هایی اطلاق می‌شود که دارای مفاصل یا قطعات کمتری هستند، مما يؤدي إلى سادگی در ساخت آنها.
paucidentate
پوسیدنتیت، به موجوداتی اشاره دارد که دارای دندان‌های کمتری هستند.
paucify
کاهش تعداد یا مقدار چیزی را نشان می‌دهد، به ویژه در زمینه‌های اداری یا مالی.
pauciflorous
پائسی‌فلوروس، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای تعداد کمی گل هستند.
paucifoliate
پاؤسیفولیته، به نوعی از گیاهان گفته می‌شود که دارای برگ‌های کمی هستند.
paucifolious
پاؤسیفولیس به گیاهانی اطلاق می‌شود که به دلیل داشتن برگ‌های کم، به خوبی در محیط‌های با آب و هوای خشک رشد می‌کنند.
paucijugate
پاؤسیجوگیت به نوعی از آرایش برگ اطلاق می‌شود که در آن تعداد جفت برگک‌ها کم است.
paucilocular
پاؤسی لوکولار به میوه‌ای اطلاق می‌شود که تنها دارای چند حفره درون خود است.
pauciloquent
پاؤسیلوکوئنت به افرادی اطلاق می‌شود که کم صحبت می‌کنند.
pauciloquently
پاؤسیلوکوئنت به معنای استفاده از کلمات کم در گفتار است.
pauciloquy
پکم‌گویی، حالتی است که فرد به کم‌گوئی یا صحبت نکردن تمایل دارد و به شدت از بیان افکار خود خودداری می‌کند.
paucinervate
کم‌عصب، به حالتی اشاره دارد که در آن تعداد عصب‌ها یا رشته‌های عصبی در یک گیاه یا موجودیت خاص بسیار کم است.
paucipinnate
کم‌چنبره، حالتی است که در آن تعداد برگه‌های برگ‌ها بسیار کم است.
pauciplicate
کم‌چندلایه، حالتی است که در آن تعداد لایه‌های برگ‌ها بسیار کم است.
pauciradiate
کم‌تابش، به حالتی اشاره دارد که در آن یک شیء یا ستاره فقط مقدار کمی نور یا تابش ساطع می‌کند.
pauciradiated
کم‌تابش، به حالتی اشاره دارد که یک شیء یا ماده تنها مقدار کمی انرژی یا تابش را منتشر می‌کند.
paucispiral
پراکنده، به معنای داشتن شیب‌های کم و تعداد اندک دورهای گشت، معمولاً در توصیف شکل موجودات مورد استفاده قرار می‌گیرد.
paucispirated
پراکنده شدن، به معنای داشتن کمترین چرخش یا دور، معمولاً در توصیف گیاهان و اشیا استفاده می‌شود.
paucitypause
وقفه‌ای که در آن کمبود یا عدم وجود مواردی حس می‌شود و به تفکر می‌انجامد.