rikshaws
جمع ریکشاو، به معنای چندین وسیله حمل و نقل مشابه ریکشا.
riksmaal
اصطلاحی برای گویشی خاص که به فرهنگ یا منطقه خاصی مربوط می‌شود.
rilawa
غذای سنتی خاصی که معمولاً در یک فرهنگ خاص طبخ می‌شود.
rilievi
رلیوی‌ها، به کارهای برجسته و بافت‌دار در مجسمه‌سازی یا معماری اطلاق می‌شود که به نوعی جزئیات را نشان می‌دهد.
rillett
رلیتی، نوعی مخلوط از گوشت یا ماهی است که به صورت پخش کردنی برای نان استفاده می‌شود.
rillette
رلیته، نوعی خوراک گوشت است که بیشتر به عنوان یک پخش کردنی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
rilly
رلی، می‌تواند نام یک حیوان خانگی یا شخصیت باشد که به دلیل ویژگی‌های خاصش شناخته می‌شود.
rillock
رلیک، به جوی‌های کوچکی اشاره دارد که معمولاً آب را به آرامی جابجا می‌کنند.
rillow
رلیو، به جوی کوچکی اطلاق می‌شود که معمولاً در مناطق طبیعی موجود است.
rillstone
ریلسون، سنگی است که معمولاً در کنار جویبارها و نهرها یافت می‌شود و منبعی از مواد معدنی است.
rima
ریما به مفهوم قافیه یا الگوی قالب یک شعر اشاره دارد.
rimal
ریمَال به مناطق شنی و بیابانی اشاره دارد که معمولاً از تپه‌های شن تشکیل شده‌اند.
rymandra
ریماندرا نام یک شخصیت تخیلی است که در ادبیات فانتزی شناخته می‌شود.
rimas
ریماس به واژگانی اشاره دارد که از نظر قافیه با یکدیگر هماهنگ هستند.
rimate
ریمات به عناصر و ساختارهای خاصی اشاره دارد که در معماری و طراحی به کار می‌روند.
rimation
رایمیشن، به معنای قرار دادن کلمات یا صداها در کنار هم به گونه‌ای که به ایجاد ریتم و همخوانی کمک کند، به خصوص در شعر و موسیقی.
rimbase
پایه لبه، به قسمت زیرین یا پایه‌ای از یک شیء اشاره دارد که برای نگه‌داشتن آن در جای خود طراحی شده است.
ryme
رایم، به معنای تطابق صدا در انتهای کلمات، بخصوص در شعر و آهنگ‌ها برای ایجاد ریتم و همخوانی.
rimeless
بدون رایم، به نوعی از شعر اشاره دارد که در آن کلمات در انتها با یکدیگر همخوانی ندارند، اما هنوز هم می‌توانند احساس و معنا را به خوبی منتقل کنند.
rimer
رایم‌ساز، به فردی اطلاق می‌شود که در نوشتن شعرها از تطابق صدا و ریتم استفاده می‌کند تا زیبایی و احساس را منتقل کند.
rimery
رایمری، عمل یا هنر نوشتن اشعار با استفاده از همخوانی صداها در انتهای کلمات را توصیف می‌کند.
rimers
رایمرها، به افرادی اطلاق می‌شود که اشعار و متن‌هایی با قافیه می‌نویسند.
rimester
رایمستر به فردی اطلاق می‌شود که در نوشتن و خواندن شعرهای قافیه‌دار تخصص دارد.
rimesters
رایمسترها به گروهی از افراد گفته می‌شود که در نوشتن شعر با قافیه فعالیت دارند.
rimiform
ریمفورم به چیزی اطلاق می‌شود که شکل یا وضعیت حلقه‌مانند دارد.
rimless
بدون لبه، به اشیایی اطلاق می‌شود که هیچ نوار یا حاشیه‌ای در اطراف آن‌ها وجود ندارد.
rimmaker
رایم‌ساز به فردی اطلاق می‌شود که حلقه‌ها یا اشیاء مشابهی را می‌سازد.
rimmaking
رایمکینگ، هنر ساخت و تعمیر رینگ‌های مختلف، اغلب به صورت یک فعالیت خلاقانه و دستی انجام می‌شود.
rimmer
ریمر، فردی که عموماً با رینگ‌ها در صنعت خودرو، دوچرخه‌سازی یا دیگر صنایع مرتبط کار می‌کند.
rimmers
ریمرها، انواع مختلفی از ابزار یا تجهیزات که برای کار با رینگ‌ها طراحی شده‌اند.
rimose
ریموس به معنی ناصاف و ناهموار، عموماً به سطوحی اشاره دارد که دارای خلل و فرج هستند.
rimosely
به طور ریموسی، توصیف روشی که در آن چیزی به صورت ناهموار و خشن دیده می‌شود.
rimosity
ریمیوسیتی به مفهوم ناهمواری یا زبری‌ای اشاره دارد که ممکن است به ابعاد هنری یا کارکردی یک شیء افزوده شود.
rimosities
ریمیوزیتی، احساس یا وضعیت کینه‌توزی و دشمنی، به ویژه در رابطه با رقابت.
rimous
ریموس، به معنای ویژگی‌ای که به یک سطح ناهموار و فرورفته مربوط می‌شود.
rimpi
ریمپی، به شیوه یا تکنیک خاصی از هنر یا طراحی اشاره دارد.
rimple
ریمپل، به حالت یا بافتی که چین و چروک دارد، اشاره می‌کند.
rimpled
ریمپل‌دار، به معنای داشتن چین و چروک یا ناهمواری در سطح.
rimples
ریمپل‌ها، چین و چروک‌های کوچک یا موج‌های سطحی در مایعات.
rimpling
چین‌خوردگی سطح آب یا هر سطح دیگری که به آرامی و ملایمی تشکیل می‌شود.