rubace
روباس، به مواد یا ترکیباتی اشاره دارد که برای بهبود کیفیت خاک و کمک به رشد گیاهان استفاده می‌شود.
rubaces
راباس، یک نوع ماهی نادر که در برخی دریاچه‌ها یافت می‌شود.
rubaiyat
رباعیات، یک کتاب شامل اشعار چهارپاره که به عمر خیام نسبت داده می‌شود.
rubasse
مالیدن یا صاف کردن یک سطح به منظور بهبود کیفیت آن.
rubasses
شکلی از مالش که معمولاً در کارهای هنری و صنایع دستی استفاده می‌شود.
rubbaboo
یک نوع غذا که معمولاً در مراسمات خاص یا تعطیلات تهیه می‌شود.
rubbaboos
انواع مختلفی از یک غذای سنتی با طعم‌های متفاوت.
rubbee
اسباب‌ بازی یا شی‌ای که از ماده لاستیکی ساخته شده و خاصیت کشسانی دارد.
rubberer
شخصی که در کار با لاستیک مهارت دارد یا فعالیت‌های مرتبط با آن را انجام می‌دهد.
rubberless
بدون لاستیک، اشاره به حالتی که در آن شیء یا وسیله‌ای لاستیک ندارد.
rubberlike
مانند لاستیک؛ به موادی اشاره دارد که خواص و ویژگی‌های مشابه لاستیک را دارند.
rubbernecker
افرادی که برای دیدن چیزی جالب یا دردناک به سمت آن نگاه می‌کنند و ممکن است مزاحم شوند.
rubbernose
بینی‌ای که از لاستیک ساخته شده و معمولاً در شوخی‌ها یا لباس‌های جشن استفاده می‌شود.
rubberstone
روبرستون، یک نوع ماده مصنوعی است که معمولاً از لاستیک ساخته می‌شود و برای کاربردهای مختلفی از جمله ساخت کفپوش استفاده می‌شود.
rubberwise
عاقلانه و صحیح در استفاده از لاستیک، به ویژه در موارد صنعتی و تجاری.
rubbingstone
سنگی که برای ساییدن و صیقل دادن مواد به کار می‌رود.
rubbio
نوعی سنگ گران‌قیمت و زیبایی که در ساخت جواهرات و آثار هنری استفاده می‌شود.
rubbishingly
به طرز تحقیرآمیزی و بی‌احترامی نسبت به چیزی یا کسی صحبت کردن.
rubbishly
به طرز بد و بی‌کیفیت انجام دادن کارها.
rubbishry
زباله‌دانی، مکانی که زباله‌ها و مواد زائد جمع‌آوری می‌شود.
rubbisy
بی‌کیفیت، توصیفی برای چیزهایی که دارای کیفیت پایین یا رضایت بخش نیستند.
rubbler
رابِلر، ابزاری برای تخریب یا شکستن اجسام.
rubbles
زباله‌ها، قطعات خرد شده یا ویران از یک Structure.
rubblestone
سنگ‌های زباله‌ای، سنگ‌های بزرگ و ناهموار که به عنوان مصالح ساختمانی استفاده می‌شوند.
rubblework
کار با زباله، فرآیند استفاده از زباله‌ها در ساخت و ساز.
rubbly
پر از سنگ ریزه، به معنی سطحی ناهموار و سنگی.
rubblier
خود به خود مقایسه و به معنای بیشتر بودن از حالت قبل در پر از سنگ ریزه بودن.
rubbliest
پر سنگ ریزه‌ترین، به معنی بالاترین درجه پر از سنگ ریزه بودن.
rubbling
صدای خُرد شدن سنگ‌ها، به ویژه در حین جابجایی یا سقوط.
rubedinous
دارای بافت یا خصوصیات مربوط به سنگ ریزه.
rubedity
وضعیت یا حالت پر از سنگ ریزه یا خرده سنگ.
rubefacience
قرمز کننده، خاصیتی که باعث افزایش دما و جریان خون در ناحیه مورد نظر می‌شود.
rubefacient
دارویی که باعث قرمز شدن پوست و افزایش جریان خون در محل استفاده می‌شود.
rubefaction
قرمز شدن پوست، به ویژه به دلیل گشاد شدن عروق خونی وحضور جریان خون.
rubefy
قرمز کردن، به ویژه در مورد پوست به دلیل تحریک.
rubelet
رابلت، گیاهی کوچک یا بخشی کوچک از یک گیاه مشابه.
rubellas
نوعی بیماری ویروسی که باعث تب و گاهی راش می‌شود.
rubelle
رنگی با оттенk غنی و زنده، معمولاً در لباس‌ها و طراحی‌ها استفاده می‌شود.
rubellosis
عفونت ویروسی ناشی از ویروس روبلا که می‌تواند به عوارض جدی منجر شود.
rubens
نقاش مشهور دوره باروک که آثارش به خاطر رنگ‌های زنده و ترکیب‌های قوی شناخته شده است.