rubious
رنگی که به قرمز کبود مرتبط است.
rubytail
یک گونه از سوسمارها که دم قرمزرنگی دارد.
rubywise
سنگی قیمتی که به هردو رنگ قرمز و زینتی اشاره دارد.
rublis
عناصر طبیعی در طب سنتی که برای درمان بیماری‌ها استفاده می‌شوند.
rubor
سرخی پوست که معمولاً به علت افزایش خونرسانی یا التهاب است.
rubout
پاک کردن یا محو کردن یک نوشته یا نشان روی سطحی با استفاده از ابزار مناسب.
rubrail
ریل حفاظتی که در اطراف وسیله‌ای مانند قایق یا خودرو نصب می‌شود تا از آسیب به بدنه آن جلوگیری کند.
rubrica
معیاری که در ارزیابی کارها و فعالیت‌ها برای مشخص کردن کیفیت و نمره‌دهی استفاده می‌شود.
rubrical
وابسته به ربرک، اشاره به جنبه‌هایی که به ارزیابی و نظارت بر کارها مربوط می‌شوند.
rubricality
حالت یا ویژگی مرتبط با ربرک و معیارهای ارزیابی.
rubrically
به شیوه‌ای که مرتبط با ربرک و معیارهای ارزیابی باشد.
rubrication
رابرکیشن به فرایند نوشتن یا چاپ کلمات یا عبارات با رنگ قرمز یا دیگر رنگ‌ها برای برجسته‌سازی آنها اشاره دارد.
rubricator
رابرکاتور به شخصی گفته می‌شود که متن‌ها را با رنگ‌های مختلف، به‌ویژه قرمز، حاشیه‌نویسی یا برجسته می‌کند.
rubrician
رابرکیان به فردی اشاره دارد که در حاشیه‌نویسی و کار با متن‌های رنگی متخصص است.
rubricism
رابرکیسیم به سبک و شیوه‌ای که در آن از رنگ قرمز برای نوشتن یا حاشیه‌نویسی استفاده می‌شود گفته می‌شود.
rubricist
رابرکیست به فردی اطلاق می‌شود که در زمینه تزئین و حاشیه‌نویسی متون تخصص دارد.
rubricity
رابرکیته به کیفیت یا ویژگی داشتن حروف یا عبارات به رنگ قرمز در متون اشاره دارد.
rubricize
روبرکی کردن، به معنای ارزیابی یا طبقه بندی کار یا پروژه بر اساس یک معیار مشخص است.
rubricose
روبرک‌گونه، به معنای داشتن جنبه‌های مربوط به روبرک یا الگوهای ارزیابی است.
rubrify
روبرکی کردن، به معنای تعیین یا روشن کردن معیاری برای ارزیابی است.
rubrific
روبرکی، به معنای داشتن ویژگی‌هایی است که به ارزیابی و معیارهای مشخص مربوط می‌شود.
rubrification
روبرکی کردن، به معنای فرآیند ایجاد یا استفاده از معیاری برای ارزیابی است.
rubrisher
سازنده روبرک، فردی است که معیارهای ارزیابی را طراحی یا ایجاد می‌کند.
rubrospinal
رابرو اسپینال، مسیر عصبی در سیستم عصبی مرکزی که از هسته روبرو به نخاع می‌رود و در کنترل حرکات حرکتی دخالت دارد.
rubstone
سنگ سمسار، سنگی است که برای صیقل دادن و پرداخت سنگ‌های قیمتی و جواهرات استفاده می‌شود.
rubus
روبوس، یک سرده از گیاهان از خانواده گل‌سرخیان که شامل انواع توت‌ها می‌شود.
rucervine
روسرین به خانواده‌ای از پستانداران حشره‌خوار که شامل گونه‌های گوزن است، اشاره دارد.
rucervus
روسرواس، یک جنس از پستانداران از خانواده گوزن‌ها که در مناطق مرطوب زندگی می‌کنند.
ruchbah
روچباه، ستاره‌ای در آسمان است که به خاطر درخشش و قابلیت نمایانگر بودن در شب شناخته می‌شود.
ruching
رَچَنگ، تکنیکی در خیاطی است که باعث ایجاد چین و چروک‌های زیبا و تزیینی روی پارچه می‌شود.
ruchings
رَچَنگ‌ها، تکنیک‌هایی در خیاطی که برای ایجاد چین‌های تزیینی و زیبا روی پارچه استفاده می‌شوند.
rucker
رَکر، شخصی که بارهای سنگین را حمل می‌کند، به ویژه در شرایطی مانند پیاده‌روی یا کوهنوردی.
rucky
راکی، واژه‌ای غیررسمی که برای توصیف حال و هوای شلوغ و بدون نظم استفاده می‌شود.
rucksey
راکی، توصیفی برای لباس یا دکوراسیون‌هایی با حال و هوای شلوغ و جسور.
ructation
رکتاسیون، اصطلاحی که به تغییر یا نوسان در نظرات یا مواضع اشاره دارد.
ructious
رقت انگیز، در مواقعی که شاداب یا سرزنده است، به ویژه در بین گروهی از افراد به کار می‌رود.
rud
خشن، بی‌ادب، تمایل به بی‌احترامی یا توهین به دیگران.
rudas
روده‌دار، به ویژه در مورد حیوانات و نژادهایی که برای کار سخت تربیت شده‌اند.
rudderfish
ماهی روده‌دار، نوعی ماهی که به خاطر شکل خاص باله‌هایش شناخته شده است.
rudderfishes
ماهی‌های روده‌دار، گونه‌ای از ماهی‌ها که در محیط‌های دریایی مختلف زندگی می‌کنند.