soothfastly
صادقانه، به معنای گفتن حقیقت به طور کامل و بدون کموکاست.
soothful
صادقانه و خوشایند، مربوط به بیان حقیقت به گونهای که آرامش دهد.
soothingly
به صورت آرامشبخش و تسکیندهنده، مخصوصاً در نحوه بیان یا تنظیم صدا.
soothingness
کیفیت آرامشبخشی و تسکیندهنده، احساس راحتی و آرامش را فراهم میکند.
soothless
بیاساس و فاقد حقیقت، عاری از صداقت و واقعیت.
soothly
به معنای راست و حقیقت، به ویژه در گفتار یا بیان.
sooths
شخصی که پیشگویی میکند یا واقعیتهای آینده را پیشبینی میکند.
soothsay
به معنای پیشگویی کردن یا بیان حقیقت.
soothsaid
به معنای گفته شده بهعنوان حقیقت یا پیشگویی.
soothsays
پیشگویی، بیان کردن یا حدس زدن در مورد آینده به وسیله افراد یا منابع خاص.
soothsaw
دیدن یا درک کردن چیزی در آینده به صورت بصری یا خیالی.
sootied
رنگ کردن یا تیره کردن چیزی با استفاده از مواد خاص.
sootying
رنگ کردن یا لکهدار کردن با دوده یا مواد سیاه.
sootily
به طرز دودهای، بهطوریکه دوده یا کثیفی وجود داشته باشد.
sootylike
شبیه دوده، برای توصیف چیزی که حالت یا ظاهر کثیف دارد.
sootiness
زغالی بودن به معنی وجود یا تجمع ذرات سیاه و دودهسان است که معمولاً بر اثر سوختن مواد ایجاد میشود.
sootish
زغالی به معنای مرتبط با زغال یا دوده، بهخصوص به ظاهر و کیفیت آن اشاره دارد.
sootless
بدون دوده، بهخصوص در اشاره به مکانها یا اشیاء که هیچ گونه زغالی ندارند.
sootlike
شبیه به دوده، بهویژه در اشاره به ظاهر یا بافت مشابه آن.
sootproof
ضد دوده، بهخصوص در مورد مواد و ظروفی که از ورود دوده جلوگیری میکند.
sope
صابون، مادهای برای شستن و تمیز کردن که معمولاً در تولید آن از چربی و قلیای قوی استفاده میشود.
soph
سوف به معنای حکمت یا دانش است و به عنوان پیشوند در کلمات مختلفی که به این موارد اشاره دارند استفاده میشود.
sopheme
سوفیمه به عنوان واحدی از معنا در مباحث مربوط به حکمت و زبانشناسی کاربرد دارد.
sophene
سوفن به نوعی از متون ادبی مرتبط با حکمت و فلسفه اشاره دارد.
sopher
سوفَر به فردی اطلاق میشود که به مطالعه موضوعات مربوط به حکمت و ادبیات میپردازد.
sopheric
سوفریک به جنبههایی از حکمت و فلسفه اشاره دارد که معمولاً در متون ادبی بحث میشود.
sopherim
سوفریم به گروهی از دانشمندان یا نویسندگانی اطلاق میشود که متون قدیمی و حکمت را حفظ میکردند.
sophian
مفهوم مرتبط با حکمت و تفکر عمیق، به ویژه در زمینههای فلسفی.
sophic
وابسته به حکمت، به ویژه در زمینههای علمی و فلسفی.
sophical
وابسته به یا مرتبط با فلسفه و حکمت.
sophiology
شاخهای از علوم انسانی که به مطالعه حکمت و طبیعت آن میپردازد.
sophiologic
سوفیولوژیک به معنای مربوط به حکمت و فلسفه است که به بررسی و تحلیل مفهوم حکمت میپردازد.
sophister
سوفیست به شخصی اطلاق میشود که از مهارتهای بلاغی و فکری برای گمراه کردن دیگران استفاده میکند.
sophistic
سوفیستیک به معنای استفاده از استدلالهای فریبنده و پیچیده در استدلال یا بحث است.
sophistical
سوفیستیک به معنای مربوط به استدلالهای فریبنده و غیرمنطقی است که ممکن است ظاهراً معتبر به نظر برسند.
sophistically
به صورت سوفیستیک، یعنی به روشهایی که احتمالا فریبنده و گمراهکننده هستند، استدلال کردن.