orders are orders
عبارتی که بیان می‌کند باید دقیقاً از دستورات پیروی کرد، بدون بحث و گفتگو.
order to view
دستوری که برای مشاهده یک منبع خاص یا اطلاعات لازم است.
ordinal
عدد ترتیبی، عددی است که نشان می‌دهد یک چیز در یک ترتیب خاص چه جایگاهی دارد.
ordinal number
عدد ترتیبی عددی است که بیانگر ترتیب و رتبه یک عنصر خاص در میان عناصر دیگر است.
ordinand
Ordination، که به شخصی اطلاق می‌شود که در حال آماده شدن برای دریافت مقام روحانی است.
ordinarily
به طور معمول، به معنای اینکه چیزی در اکثر مواقع یا شرایط رخ می‌دهد.
ordinary grade
نمره عادی، ارزیابی که معمولی و غیر استثنائی است.
ordinary level
سطح عادی، معیاری از ارزیابی در سیستم آموزشی انگلستان برای دانش‌آموزان در سطح متوسطه.
ordinary-looking
به معنای داشتن ظاهری ساده و غیرجذاب که معمولاً توجه را جلب نمی‌کند.
ordinary ray
پرتوی که در شرایط عادی و بدون اختلاط یا تغییر ناشی از مواد خاص ظاهر می‌شود.
ordinary seaman
دریانوردی که معمولاً در سطح ابتدایی یا غیر متخصص در کشتی کار می‌کند.
ordinary share
نوعی سهم که به سهامداران حق رای و سود تقسیمی می‌دهد.
ordinate
محور عمودی در نمودارها که معمولاً نمایانگر ارزش‌های وابسته است.
ordination
مراسم مذهبی برای تخصیص یک فرد به یک مقام خاص، به ویژه در کلیسا.
ordnance
مهمات، به مجموعه‌ای از تسلیحات و تجهیزات نظامی اطلاق می‌شود که برای نبرد استفاده می‌شود.
ordnance datum
داده‌های مهمات، یک نقطه مرجع در سطح دریا برای اندازه‌گیری ارتفاعات است.
ordnance depot
مخزن مهمات، مکانی است که در آن تسلیحات و مهمات ذخیره می‌شوند.
ordonnance
نسخه دارویی، نوشته‌ای از پزشک که در آن درمان مورد نیاز بیمار ذکر شده است.
ordovician
دوره اوردوویس، یکی از دوره‌های زمین‌شناسی می‌باشد که بین دوره کامبرین و سیلوری قرار دارد.
ordure
فضولات، عمدتاً به فضولات حیوانات اشاره دارد که ممکن است در کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد.
ore.
ماده‌ای که از آن فلز استخراج می‌شود، به‌خصوص در زمین‌شناسی و معدن‌کاری.
oread
در اسطوره‌شناسی یونانی، روحی زنانه که به کوه‌ها تعلق دارد.
orebody
یک توده از سنگ‌های معدنی که می‌توان آنها را استخراج کرد.
orecchiette
نوعی پاستا که به شکل گوش است و معمولاً در غذاهای ایتالیایی استفاده می‌شود.
orectic
مربوط به حرکت یا فعالیت، به ویژه در زمینه فیزیک.
oreg.
مخفف اورگانو، نوعی گیاه معطر که در پخت غذا استفاده می‌شود.
oregon grape
عنبری که در اونگرا، به عنوان یک گیاه زینتی و دارویی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
oregonian
شهروند یا ساکن ایالت اورگان، معمولاً به مردمی که به فعالیت‌های بیرونی علاقه‌مند هستند اشاره دارد.
oregon pine
درختی با نام علمی 'Pinus contorta' که در ایالت اورگان و مناطق اطرافش رشد می‌کند.
or else
این عبارت معمولا به عنوان یک تهدید یا هشدار استفاده می‌شود؛ به این معنا که اگر کاری انجام نشود، عواقبی وجود خواهد داشت.
orenda
نیروی معنوی و حیاتی است که در تمامی موجودات زنده وجود دارد و تأثیری عمیق بر زندگی و اعمال انسان دارد.
oreo
اورئو یک نوع بیسکویت است که از دو لایه بیسکویت تیره و یک کرم سفید بین آن‌ها تشکیل شده است.
orf
اورف یک بیماری ویروسی است که باعث زخم‌های پوستی در حیوانات می‌شود و می‌تواند به دیگر حیوانات منتقل گردد.
orfe
اورف ماهی آب شیرین است که به دلیل ظاهر زینتی‌اش در آکواریوم‌ها و برکه‌ها نگهداری می‌شود.
organ bank
بانک اندام به مکانی اطلاق می‌شود که اعضای بدن انسان برای استفاده در عمل‌های پیوندی جمع‌آوری و نگهداری می‌شوند.
organ-blower
دمنده ارگان، دستگاهی است که هوا را به داخل ارگان‌ها می‌فرستد تا صدا تولید شود.
organdie
نوعی پارچهٔ نازک و شفاف که معمولاً از ابریشم یا پلی‌استر تهیه می‌شود و معمولاً در لباس‌های زنانه استفاده می‌شود.
organ donor
فردی که داوطلبانه اعضای بدن خود را بعد از مرگ برای پیوند به بیماران نیازمند اهدا می‌کند.
organelle
اجزای ریز داخل سلول که وظایف خاصی را انجام می‌دهند، مانند هسته، میتوکندری، و ریبوزوم.
organ grinder
فردی که یک ابزار موسیقی به نام ارگ را می‌نوازد، معمولاً در خیابان‌ها و با حضور یک میمون.
organically
به شیوه‌ای که تنها از مواد طبیعی استفاده شده باشد و بدون ترکیبات شیمیایی باشد.
organic chemist
شیمیدان آلی به فردی اطلاق می‌شود که در زمینه شیمی آلی تخصص دارد و به مطالعه و تحقیق درباره ترکیبات کربنی می‌پردازد.
organic chemistry
شیمی آلی به مطالعه ترکیبات کربنی و خواص آنها در زمینه شیمی اطلاق می‌شود.
organicism
یک نظریه فلسفی که بر این ایده تأکید دارد که ارگانیسم‌ها و سیستم‌های زیستی تنها از اجزای خود تشکیل نشده‌اند و تعاملات آنها مهم است.
organic law
قانون ارگانیک به قوانینی اطلاق می‌شود که ساختار و اصول اساسی یک سازمان یا دولت را تعیین می‌کند.
organigram
سازمان‌نما یا ارگان‌گرام، نمایش بصری ساختار و سلسله مراتب یک سازمان یا شرکت است.
organist
شخصی که ارگ (یک ساز موسیقی) می‌نوازد.
organization
گروه یا نهادی که به منظور انجام وظایف خاصی ایجاد شده است.
organizational
مربوط به سازمان یا ساختار آن.
organization chart
نموداری که روابط و سلسله مراتب بین اعضای یک سازمان را نشان می‌دهد.