adlumia
نوعی گل که به خاطر زیبایی و تنوع رنگش مشهور است.
adlumidin
مادهای شیمیایی که ممکن است اثرات مثبتی بر رشد گیاهان داشته باشد.
adlumidine
ترکیبی شیمیایی که در آزمایشها و تحقیقات کاربرد دارد.
adlumin
ادلومین به معنای ایستایی یا نوری است که برجستگیها و نکات مهم را در یک اثر هنری نمایان میکند.
adlumine
ادلومین به نوعی نور یا روشنایی اشاره دارد که بر زیبایی یک تصویر میافزاید.
admarginate
ادمارجین به معنای مرزگذاری یا حاشیهزنی در اطراف یک عنصر است.
admaxillary
ادماگزیلار به ناحیهای اطلاق میشود که مربوط به فک بالا یا فک ماگزیلری است.
admeasure
ادماژر به معنای اندازهگیری دقیق ابعاد یک فضا یا زمین برای استفادههای مختلف است.
admeasured
ادماژر شده به معنای به دقت اندازهگیری شده است، معمولاً به منظور استفاده خاص.
admeasurer
اندازهگیر مساحت شخصی است که اندازهها یا ابعاد یک زمین یا شیء را تعیین میکند.
admeasuring
عمل اندازهگیری ابعاد یا اندازهها به منظور تعیین مقدار یا مساحت.
admedial
وابسته به نقطهای میانه یا میانه در بحث یا تحلیل.
admedian
عدد یا مقداری که در میانهٔ یک مجموعه داده قرار دارد.
admerveylle
عمل اندازهگیری و بررسی زمین به منظور تعیین ارزش یا حقوق مرتبط.
admetus
ادمتوس، یکی از شخصیتهای افسانهای در اسطورهشناسی یونانی که به خاطر مهربانی و داستانهای مربوط به او شناخته شده است.
admi
تحسین، ستایش یا تقدیر از کسی یا چیزی برای موفقیت یا کار خوب.
adminicula
کمک یا پشتیبانی که به یک استدلال یا ادعای اصلی افزوده میشود.
adminicular
جزئیات یا شواهدی که به درک بهتر یک موضوع کمک میکنند.
adminiculary
بخشهایی که به عنوان مکمل یا کمکی در یک موضوع یا پروژه عمل میکنند.
adminiculate
اضافه کردن اطلاعات یا شواهد کمکی به یک ادعا یا گزارش.
adminiculation
اداره کردن، سازماندهی یا تعیین قوانین و رویهها برای اطمینان از درک و انجام وظایف مشخص.
adminiculum
ابزار یا نیازی که در کارهای اداری یا مدیریتی به موفقیت یک پروژه کمک میکند.
administerd
روند تجویز یا مدیریت چیزی به صورت اداری یا پزشکی.
administerial
مربوط به اداره یا مدیریت، به ویژه در جنبههای رسمی.
administrable
قابل مدیریت یا اداره، به معنای قابل اجرا از لحاظ عملی.
administrant
مدیر، شخصی که مسئولیتهای اداری را بر عهده دارد.
administrants
مدیران، اشخاصی که مسئولیتهای اداری را بر عهده دارند.
adminstration
اداره یا مدیریت یک سازمان یا نهاد، به عنوان مثال دولت یا موسسه آموزشی.
admirability
اجازه دهید از یک ویژگی خاص که باعث احترام یا تحسین در دیگران میشود، تعریف شود.
admirableness
کیفیتی که به دلیل آن شخص یا عمل مورد تحسین قرار میگیرد.
admirance
احساس تحسین و احترام نسبت به شخص یا چیزی.
admirations
تحسین، ابراز و نشان دادن علاقه یا احترام به کسی یا چیزی، مخصوصاً به خاطر ویژگیهای مثبت یا زیبایی آن.