archwench
دختر یا زن اصلی در داستان که معمولاً جذاب و مورد توجه است.
archwife
همسر ارشد، زن کسی که مقام بالایی دارد یا در موقعیت رهبری است، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی و خانوادگی و به عنوان حامی مرد شناخته می‌شود.
archwise
به معنای آگاهانه و با بینش عمیق عمل کردن، به ویژه در موقعیت‌هایی که نیاز به تفکر کلان و جامع دارد.
archworker
کارگر ارشد، فردی که در یک موقعیت بالا یا مدیریتی در زمینه کارگری قرار دارد و بر دیگر کارگران نظارت می‌کند.
archworkmaster
استاد کار ارشد، فردی که در یک حرفه خاص دارای مهارت‌های بالا و اعتبار است و به تدریس و راهنمایی کارآموزان می‌پردازد.
arcidae
آرکییده، خانواده‌ای از نرم‌تنان دوکفه‌ای که به صورت عمومی شامل انواع مختلفی از صدف‌ها می‌شود و معمولاً در محیط‌های آبی یافت می‌شوند.
arcifera
آرچیفرا، دسته‌ای از نرم‌تنان دوکفه‌ای که دارای ویژگی‌های خاصی در ساختار پوسته می‌باشند.
arciferous
دارای قوس، به گیاهان یا ساختارهایی اطلاق می‌شود که ویژگی قوسی دارند.
arcifinious
دارای قوس‌های داخلی، به طراحی‌هایی اطلاق می‌شود که قوس‌های درون ساختار دارند.
arciform
دارای شکل قوس مانند، به ساختارهایی گفته می‌شود که شبیه به قوس هستند.
arcite
نوعی ماده یا بقایای مربوط به ساخت و سازهای قوسی.
arcked
دارای قوس، به ساختارهایی اشاره دارد که دارای قوس هستند.
arcking
عمل ایجاد قوس، به فرآیند قوس‌دار کردن اشاره دارد.
arclength
طول قوس، مسافتی است که یک نقطه در طول قوس یک دایره طی می‌کند و معمولاً با استفاده از شعاع و زاویه اندازه‌گیری می‌شود.
arclike
شکلی که به صورت قوس قرار دارد یا شبیه قوس است.
arcocentrous
دارای مرکز قوس؛ به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک عنصر به شکل قوس حول یک مرکز می‌چرخد.
arcocentrum
نقطه کانونی که قوس از آنجا اندازه‌گیری می‌شود.
arcograph
ابزاری برای رسم قوس‌ها و اشکال قوسی، به خصوص در محیط‌های مهندسی.
arcose
نوعی ماده یا ترکیب که معمولاً به شکل قوسی وجود دارد.
arcosolia
آرسوسولیا به محلی اطلاق می‌شود که قبرها در زیر قوس‌ها در یک ناحیه دفن ساخته می‌شوند.
arcosoliulia
آرسوسیولیا اصطلاحی است که به طراحی‌های خاصی در معماری اشاره دارد.
arcosolium
آرسوسولیوم به نوعی حفره دفن اطلاق می‌شود که با قوس مشخص می‌شود.
arctalia
آرکتالیا به مناطق خاصی در منطقه شمالگان اشاره دارد.
arctalian
فرهنگ آرکتالیا به سنت‌ها و آداب و رسوم مناطق قطبی تعلق دارد.
arctamerican
آرکتامریکایی به ویژگی‌ها و سنن فرهنگی مربوط به مناطق شمال آمریکای قطبی اشاره دارد.
arctation
انحراف به معنی انحراف یا تغییر در یک مسیر و جهت است.
arctia
آرکتیا یک جنس از پروانه‌هاست که شامل گونه‌هایی با رنگ‌های خاص و جالب می‌شود.
arctian
آرکتیایی به ویژگی‌های قطب شمال و محیط‌های سرد اشاره دارد.
arctically
به معنای به طور خاص در شرایط بسیار سرد یا یخ زده است.
arctician
آرکیتیشن به یک متخصص در زمینه‌های مرتبط با قطب، به ویژه شرایط و جغرافیای آن اشاره دارد.
arcticize
به معنای تطبیق‌دادن یا طراحی کردن برای شرایطی شبیه به قطب شمال است.
arcticized
به معنای تبدیل شدن به شرایط یا ویژگی‌هایی که مختص نواحی قطبی هستند.
arcticizing
عملیاتی که به تبدیل یا تغییر شرایط به وضعیت قطبی اشاره دارد.
arcticology
علم مطالعه نواحی قطبی و ویژگی‌های آن‌ها.
arcticologist
شخصی که در زمینه قطب شناسی مطالعه و تحقیق می‌کند.
arcticward
به سمت شمال یا قطب، نوعی حرکت به سمت مناطق سرد.
arcticwards
در راستای شمال یا قطب، به معنای حرکت به سمت مناطق قطبی.
arctiid
آرکتییدها خانواده‌ای از پروانه‌ها هستند که شناخته شده‌اند به خاطر رنگ‌های زنده و الگوهای پیچیده‌.
arctiidae
آرکتییده خانواده‌ای از پروانه‌ها است که شامل پروانه‌های ببر می‌شود و دارای رنگ‌های زنده و طرح‌های جذاب است.
arctisca
آرکتیسکا جنسی از پروانه‌ها است که به دسته‌ی آرکتییده تعلق دارد و دارای ویژگی‌های خاص خود است.