fauster
فاوستر به فردی اطلاق میشود که وظیفه هدایت و رهبری گروه را بر عهده دارد.
faut
فوت به معنای لازم بودن یا ضروری بودن است و در جملهها برای بیان ضرورت به کار میرود.
faute
خطا، اشتباه یا نقصی که به دلیل بیاحتیاطی یا نادرستی رخ میدهد.
fauterer
شخصی که مرتکب خطا میشود و ممکن است از مسئولیتش شانه خالی کند.
fautor
حامی یا طرفدار، فردی که از یک ایده یا سیاست پشتیبانی میکند.
fautorship
حمایت یا طرفداری که به یک شخص یا سیاست نسبت داده میشود.
fauvette
نوعی پرنده که معمولاً به خاطر آواز خوشش شناخته میشود.
fauvisms
سبکی از نقاشی که بر ویژگی رنگی و بیان احساسی تأکید دارد.
fauvist
هنرمندانی که در اوایل قرن بیستم به اکسپرسیونیسم و استفاده از رنگهای تند و برجسته علاقمند بودند.
fauvists
گروهی از هنرمندان که در اوایل قرن بیستم به استفاده از رنگهای زنده و فرمهای ساده تمایل داشتند.
fauxbourdon
یک تکنیک موسیقیایی در قرون وسطی که در آن لایههای آواز با فاصلههای معین از یکدیگر تنظیم میشود.
favaginous
به گیاهانی اشاره دارد که در شرایط رطوبتی رشد میکنند.
favel
به نوع خاصی از گیاهان اشاره دارد که در مناطق خاصی یافت میشود.
favelidium
یک نوع گیاه یا ساختاری که به عنوان منبع غذایی استفاده میشود.
favella
فاولا، یک محله غیررسمی و معمولاً فقیرانه در مناطق شهری که جامعهای متراکم دارد.
favellae
فاولاها، جمع کلمه فاولا، به محلههای غیررسمی کوچک اشاره دارد.
favellidia
فاولیدیا، اصطلاحی که به گروهی از موجودات زنده در زیستشناسی اشاره دارد.
favellidium
فاولیدیم، اصطلاحی برای اشاره به یک جنس خاص از موجودات زنده.
favellilidia
فاولیدییا، به گروهی از گونههای مرتبط در زیستشناسی اشاره میکند.
favelloid
فاولاوی، به ویژگیها یا ساختارهایی که شبیه فاولا هستند، اشاره دارد.
faventine
فاونتین، نوعی گل که معمولاً در بهار شکوفا میشود و رنگهای زندهای دارد.
faveolate
فاوئولات، مشخصهای در بافت یا ساختار بیولوژیکی که به شکل حفرهدار یا لانه مانند است.
faveoli
فیوولیها، حفرههای کوچک در بافت ریه که وظیفهی تبادل گازها را بر عهده دارند.
faveoluli
فیوولولیها، حفرههای بسیار کوچک درون فیولیها که در تبادل گاز موثر هستند.
faveolus
فیولوس، یک واحد ساختاری کوچک در ریه که با فیولیها در ارتباط است و نقش مهمی در عملکرد ریه ایفا میکند.
faverel
فاورل، طراحی یا جنبهای از فضا که به زیبایی و لذت از آن کمک میکند.
faverole
فاورول، نوعی حبوبات نادر که در پخت و پز استفاده میشود.
favi
فاوی، نوعی گیاه یا ساختاری که به خاطر رنگ زیاد خود شناخته میشود.
faviform
فاویفرم به شکل متمایز و قابل شناسایی اطلاق میشود که به میوهها یا اشکال محبوب شباهت دارد.
favilla
فویلا، نوعی مواد آلی است که در بهبود و تقویت خاک کاربرد دارد.
favillae
فویلا، جمع فویلا، مواد آلی که به بهبود کیفیت خاک و رشد گیاهان کمک میکنند.
favillous
فویلا به بافتی نرمی و جالب اطلاق میشود که معمولاً در صنایع نساجی به کار میرود.
favism
فاویسم، نوعی اختلال ارثی است که باعث واکنشهای شدید به باقالی میشود.
favissa
فاویسا، مکانی که به طور معمول برای قرار دادن قربانیها یا اشیاء باستانی در آن استفاده میشده است.
favissae
فاویساها، مکانهای دفن در معابد باستانی که اشیاء قربانی و آیینی در آنها قرار داده میشد.
favn
فاون، اصطلاحی که در متون تاریخی نادر به کار میرود و معنای خاصی دارد.
favonian
فاونی، اصطلاحی که به وزش نسیمهای ملایم و دلپذیر اشاره دارد.
favonius
فاونیوس، در اسطورهشناسی، خدای باد که به نرمی و لطافت توصیف میشود.
favorability
مطلوبیت، درجهای از پذیرش یا حمایت نسبت به یک پیشنهاد یا ایده.
favorableness
مطلوبیت، ویژگی یا حالتی که چیزی را خوشایند یا قابل قبول میسازد.