fetishry
فتیش‌گری به معنای مطالعه یا پرداختن به رفتارها و اشیاء فتیشیستی است.
fetlocked
فتی‌لاک شده به معنای محدود شدن یا بسته شدن بر اساس یک قید خاص است.
fetlow
فتی‌لو به معنای علایق سطح پایین و نه چندان ویژه است.
fetography
فتوگرافی، روشی برای ثبت و تجزیه و تحلیل ویژگی‌ها و تصاویر جنین در رحم است.
fetology
فتولوژی، شاخه‌ای از علم پزشکی است که بر روی جنین و رشد آن تمرکز دارد.
fetologies
فتولوژی‌ها، مطالعات و دانش‌های مختلفی در مورد جنین و رشد آن هستند.
fetologist
فتولوژیست، پزشکی است که تخصص او در زمینه جنین و بیماری‌های آن است.
fetometry
فتومتری، فرایندی برای اندازه‌گیری و بررسی ابعاد و وزن جنین در رحم است.
fetoplacental
جنین-مشیمه مربوط به ارتباط و تعامل بین جنین و جفت است.
fetted
فتی به معنای پرورش‌یافته یا به اصطلاح محصور آن چیزی است که در یک زمینه خاص به طور ویژه رشد کرده است.
fetterbush
فتیربوش، نوعی درختچه است که به طور خاص در مناطق مرطوب و باتلاقی یافت می‌شود.
fetterer
فتیرر به شخصی اطلاق می‌شود که در بستن و محصور کردن چیزها تخصص دارد.
fetterers
فتیررها به گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که در ارتباط با بستن و محصور کردن فعالیت می‌کنند.
fetterless
بدون فتی به شرایطی اشاره دارد که در آن هیچگونه محدودیتی وجود ندارد.
fetticus
فتیتیکوس به یک نوع گیاه نادر اطلاق می‌شود که ویژگی‌های خاصی دارد.
fetting
فِتینگ، آماده‌سازی یا رسیدگی به دام‌ها به منظور بهبود وضعیت آنها و افزایش کیفیت یا قیمت آنها است.
fettlings
فِتِلینگ‌ها به قسمت‌های قابل توجه و کیفیت فلز در صنعت ساخت و ساز اشاره دارد.
fettstein
فِت‌استاین به نوعی سنگ یا مواد معدنی گفته می‌شود که در ساخت‌وساز و مجسمه‌سازی کاربرد دارد.
fettucine
فتوچینی نوعی پاستا است که به شکل نوارهای باریک و صاف درست شده و معمولاً با سس‌های مختلف سرو می‌شود.
feture
ویژگی به یک مشخصه یا خاصیت خاص در یک نرم‌افزار، محصول، یا سیستم اشاره دارد.
fetwa
فتوا به یک نظر یا حکم قانونی در اسلام اشاره دارد که توسط یک عالم دینی صادر می‌شود.
feuage
پوشش گیاهی، به معنی برگ‌ها و ساختار گیاهی یک درخت یا گیاه است که به زیبایی و تنوع طبیعی آن اشاره دارد.
feuar
فیواری، به شخصی اشاره دارد که در نظام فئودالی مالک زمین است و مسئولیت‌های مربوط به آن را بر عهده دارد.
feuars
فیوارها، جمع کلمه فیوار، به افراد اشاره دارد که مدیریت زمین‌های فئودالی را بر عهده دارند.
feucht
مرطوب، اشاره به وجود رطوبت در محیط یا زمین دارد.
feudalisation
فئودالیسم، فرآیند اجتماعی و اقتصادی است که در آن زمین به عنوان منبع اصلی قدرت کنترل می‌شود.
feudalist
فئودالیست، به شخصی اطلاق می‌شود که به نظام فئودالی و سلسله مراتب اجتماعی آن ایمان دارد.
feudalistic
فئودالیستی به نظام اجتماعی اشاره دارد که در آن زمین و قدرت سیاسی میان گروه‌های خاص تقسیم شده است.
feudalists
فئودالیست‌ها به کسانی گفته می‌شود که در نظام فئودالی کنترل زمین و منابع را در دست دارند.
feudalities
فئودالیته‌ها به مجموعه حقوق و مسئولیت‌های مربوط به نظام فئودالی اشاره دارد.
feudalizable
قابلیت تبدیل شدن به نظام فئودالی.
feudalization
فرایند ایجاد ساختارهای فئودالی در یک جامعه.
feudally
به صورت فئودالی و با ارتباطات و الزامات مربوط به نظام فئودالی.
feudary
فئوداری، سیستم اجتماعی و اقتصادی که در آن زمین و قدرت سیاسی در دست اشراف بود.
feudaries
فئوداری‌ها، افرادی که زمین را در سیستم فئودالی اداره می‌کنند.
feudatary
فئوداتاری، شخصی که دارای مجوز ارضی در یک سیستم فئودالی است.
feudatorial
فئوداتی، مربوط به سیستم فئودالی و حقوق و مسئولیت‌های مرتبط با آن.
feudee
فئودئ، شخصی که زمین را از یک لرد در سیستم فئودالی گرفته است.
feuder
فئودر، فردی که ادعای مالکیت بر زمین یا دارایی را دارد.
feudovassalism
فئودواسلسیسم، سیستمی که در آن یک نفر زمین را از شخص دیگری در ازای خدمات خاصی می‌گیرد.