gallowsward
محل مشخصی برای اعدام‌ها، معمولاً جایی که دار می‌آویختند.
galluot
گشت و گذاری طولانی و غالباً بی‌هدف.
gallup
گشت و گذاری سریع و سرزنده به ویژه در مکان‌های جالب.
galluptious
صفتی توصیفی برای روحیه یا نگرش شاداب و پرنشاط.
gallused
پینه بسته به دلیل کار سخت و مداوم.
gallweed
گال‌گیاه، گیاهی که معمولاً در نواحی مرطوب و باتلاقی رشد می‌کند و برخی از آنها دارای خواص دارویی هستند.
gallwort
گال‌گیاه، گیاهی با گل‌هایی درخشان که برای مصارف medicinal نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.
galoch
گالوچ، اصطلاحی قدیمی که ممکن است به یک ابزار یا شیء مرتبط با آن اشاره داشته باشد.
galoisian
گالوا، اصطلاحی مرتبط با نظریات ریاضیاتی به ویژه در زمینه جبر و نظریه گروه‌ها.
galopade
گالوپاد، رقصی شاد و زنده که معمولاً در جشن‌ها و مراسم‌های خاص اجرا می‌شود.
galopades
جمع گالوپاد، رقص‌های شاد و زنده که در جشن‌ها و مراسم‌های خاص اجرا می‌شوند.
galoped
به معنی دویدن یا حرکت سریع با یک حیوان، به ویژه با اسب.
galopin
نوعی حرکت سریع و خفی به ویژه برای کودکان یا حیوانات کوچک.
galoping
عمل دویدن سریع معمولاً برای اسب‌ها یا حیوانات دیگر.
galores
به معنای مقدار زیادی یا فراوانی از چیزی، معمولاً به صورت غیررسمی.
galoshe
نوعی کفش مخصوص که معمولاً برای حفاظت از پا در برابر آب و گل استفاده می‌شود.
galoshed
به معنی حرکت سریع و شاداب در گودال‌ها یا آب و گل.
galoubet
گالوبيه، نوعی ساز بادی چوبی که معمولاً در موسیقی سنتی و محلی فرانسه کاربرد دارد.
galp
گالپ، نوعی فرآورده یا عصاره روغنی که در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.
galravage
گالراوَج، به معنی خرابی یا تخریب شدید که ناشی از یک حادثه طبیعی یا انسانی است.
galravitch
گالراویچ، به معنی فردی که به عنوان یک شخصیت حکیم یا بزرگتر در فرهنگ‌ها دیده می‌شود.
galt
گالت، یک مکان یا منطقه که معمولاً به خاطر زیبایی‌های طبیعی آن شناخته می‌شود.
galtonia
گالتونیا، نوعی گیاه زیبا که معمولاً در تابستان گل می‌دهد.
galtonian
روش یا اصل مرتبط با کارهای فرانسیس گالتون، به ویژه در مطالعه وراثت و ویژگی‌های انسانی.
galtrap
وسیله‌ای برای شکار پرندگان که به روشی خاص عمل می‌کند.
galuchat
چرم خاصی که از پوست ماهی‌ای به نام راگن یا چرم گالوشات به دست می‌آید.
galumptious
اصطلاحی برای توصیف غذایی لذیذ و خوشمزه.
galusha
نام مکانی یا فرهنگی که می‌تواند توصیف خاصی داشته باشد.
galut
به معنی تبعید یا غیبت از سرزمین، به ویژه در زمینه تاریخ یهودیان.
galuth
گالوت، به معنای تبعید یا دوری از سرزمین مادری، به ویژه در تاریخ یهودیان اشاره دارد.
galv
گال، اختصار گالوانیزه، به فرآیند پوشش دهی فلزات اشاره دارد.
galvayne
گالوان، شیار خاصی در دندان‌های اسب است که در تعیین سن آن کمک می‌کند.
galvayned
گالوان شده، به حالتی از دندان‌های اسب اطلاق می‌شود که شیار گالوان در آن قابل مشاهده است.
galvayning
گالوانیزه کردن، به فرایند پوشش دهی فلزات با زینک برای جلوگیری از زنگ زدگی اشاره دارد.
galvanical
گالوانیک به فرآیندهای الکتروشیمیایی اشاره دارد که در آنها انرژی شیمیایی به انرژی الکتریکی تبدیل می‌شود.
galvanically
گالوانیکی به معنای مربوط به اثر گالوانی یا عمل واکنشی الکتروشیمیایی است که در آن ذرات به دلیل تماس با یکدیگر و ایجاد الکتریسیته در یک محلول یا محیط خاص واکنش نشان می‌دهند.
galvanisation
گالوانیزاسیون فرآیند پوشش دهی فلز با یک لایه نازک از روی برای جلوگیری از زنگ زدگی و سایر آسیب‌ها می‌باشد.
galvaniser
گالوانیزر به شخصی گفته می‌شود که فرآیند گالوانیزاسیون را بر روی فلزات انجام می‌دهد.
galvanist
گالوانیست به شخصی گفته می‌شود که در زمینه‌های الکتریسیته و تأثیرات آن در زیست‌شناسی و فیزیولوژی فعالیت می‌کند.
galvanization
گالوانیزاسیون به فرآیند پوشش‌دهی فلزات با روی به منظور جلوگیری از زنگ‌زدگی و آسیب می‌باشد.