hemimelus
hemimelus به جنس خاصی از حشرات اشاره دارد.
hemimeridae
hemimeridae به خانوادهای از حشرات با ویژگیهای بسیار ویژه اشاره دارد.
hemimerus
همیمروس یک جنس از حشرات است که به خانوادهای از حشرات به نام همی متابولیک تعلق دارد.
hemimetabola
همیمتابولا به دستهای از حشرات اطلاق میشود که در آنها رشد به صورت تدریجی و بدون تغییرات شدید شکل وجود دارد.
hemimetabole
همیمتابوله به فرایند رشد حشرات اشاره میکند که در آن مراحل مختلف رشد به شکل یکسانی شبیه به بزرگترها هستند.
hemimetaboly
همیمتابولی به نوعی از رشد حشرات اشاره دارد که در آن تغییرات عمیق در ساختار بدن در مراحل مختلف وجود ندارد.
hemimetabolic
همیمتابولیک به گونهای از حشرات اشاره دارد که تغییرات ظاهری آنها در طول فرایند رشد تدریجی و ناپایا است.
hemimetabolism
همیمتابولیسم به فرایند متامورفیسم ناقص در حشرات اشاره دارد که طی آن تغییرات عمدهای انجام نمیشود.
hemimetamorphic
در تغییر شکل نیمه، مراحل رشد شامل لارو و بزرگسال است که در طی این مراحل مرحله پیله وجود ندارد.
hemimetamorphosis
یک فرآیند تطور که شامل مراحل لارو و بزرگسال بوده و در آن مرحله پیله وجود ندارد.
hemimetamorphous
حیات یا تغییر شکلی که بدون مرحله پیله (در مقابل تمام متامرف) رخ میدهد.
hemimyaria
حالت خاص در حیوانات که شامل تقسیمبندی آنها بر اساس مشخصات آناتومیکی است.
hemimorph
نوعی ماده معدنی با شکل نامتقارن و خصوصیات ویژه.
hemimorphy
وضعیتی از مواد معدنی که در آن دو سر کریستالها شکلهای متفاوتی دارند.
hemimorphic
کریستالی که از دو نوع سطح نامتقارن تشکیل شده و در یک سمت یک نوع و در سمت دیگر نوع دیگری از ساختار وجود دارد.
hemimorphism
ویژگی که به عدم تقارن در دو سمت کریستال اشاره میکند، نشاندهنده وجود دو نوع مختلف سطح در انتهای آن است.
hemin
یک ترکیب شیمیایی که از نواحی هموگلوبین استخراج میشود و به نظر میرسد در فرآیندهای بیوشیمیایی نقش دارد.
hemina
یک ترکیب شیمیایی مشابه هموگلوبین که به عنوان بخشی از گروه هم شناخته میشود.
hemine
یک ترکیب شیمیایی که به عنوان یک مولکول فعال در نقشهای بیوشیمیایی شناخته میشود.
heminee
یک اصطلاح نادر در علم که به نوعی ترکیب شیمیایی اشاره دارد.
hemineurasthenia
همینوراستنی، اختلالی در احساس خستگی و ضعف است که تنها یک نیمه از بدن را تحت تأثیر قرار میدهد.
hemingway
ارنست همینگوی، نویسنده و خبرنگار آمریکایی معروف به خاطر سبک نثر مختصر و موضوعات عمیق انسانی.
hemins
همینها، گروهی از رنگدانهها هستند که در مولکولهای هموگلوبین یافت میشوند و در فرآیند حمل اکسیژن نقش دارند.
hemiobol
همیوبول، نوعی سکه کوچک با ارزش کم که در زمانهای گذشته رایج بود.
hemiolia
همیولیا، الگوی ریتمیک خاصی است که ترکیبی از میزانهای مختلف را ایجاد میکند.
hemiolic
همیولیک به فرآیند تقسیم و تجزیه به دو بخش یا گروه خاص اشاره دارد.
hemionus
همیونوس، حیوانی نادر که به طور خاص ویژگیهای منحصر به فردی دارد.
hemiope
همیوپ، حشرهای که در گردهافشانی و تولید مثل گیاهان اهمیت دارد.
hemiopia
همیاوپی، اختلالی در بینایی که نیمی از میدان دید را تحت تأثیر قرار میدهد.
hemiopic
همیاوپیک، به حالت یا شرایطی اطلاق میشود که مربوط به همیاوپی است.
hemiopsia
همیاپسیا، اختلالی در دید که میتواند ناشی از آسیب مغزی باشد.
hemiparalysis
همیپارالیز، ناتوانی در حرکت دادن یک سمت بدن به دلایل عصبی یا عضلانی.
hemiparasitic
همیپارازیت، گیاهی که بخشی از مواد غذایی خود را از گیاهان دیگر تأمین میکند.
hemiparasitism
همیپارازیتیزم، حالتی که در آن یک گیاه بخشی از مواد مغذی خود را از گیاهان دیگر به دست میآورد.
hemiparesthesia
همیپارستزی، احساس غیرطبیعی مانند سوزنسوزن شدن یا بیحسی در یک سمت بدن.
hemiparetic
ناتوانی در یک سمت بدن که معمولاً به دلیل آسیبهای عصبی رخ میدهد.
hemipeptone
نوعی ترکیب از پروتئین که معمولاً در کشت باکتریها استفاده میشود.