khamal
کمال، به معنای کامل بودن یا رسیدن به حد مناسب و ایده‌آل در یک زمینه خاص است.
khami
خمی، نوعی پارچه نرم و لطیف است که معمولاً در لباس‌های سنتی استفاده می‌شود.
khamseen
خمسه، بادی گرم و خشک است که معمولاً در تابستان در برخی از مناطق برخورد می‌شود.
khamseens
خمسی‌ها، گروهی فرهنگی با ویژگی‌های خاص و سنت‌های منحصر به فرد.
khamti
زبان خمتی، زبانی که توسط یک گروه فرهنگی خاص صحبت می‌شود.
khanate
خان‌نشین، قلمرویی که تحت حاکمیت خان بوده و دارای ویژگی‌های تاریخی خاصی می‌باشد.
khanates
خان‌نشین‌ها، چندین قلمرو که تحت حاکمیت خان‌ها بودند و هر یک ویژگی‌های خاص خود را داشتند.
khandait
خندایت، مردمی با ویژه‌گی‌های فرهنگی که در هنر و صنایع دستی معروف هستند.
khanjar
خانجر، نوعی خنجر سنتی با شکل خمیده که نماد فرهنگی خاصی دارد.
khanjee
خانجی، به معنای نوازنده که در مراسم سنتی و مذهبی ساز می‌نوازد و می‌تواند در تنظیم و هدایت مراسم نیز نقشی داشته باشد.
khankah
خانقاه، به معنای مکانی برای زندگی و عبادت صوفیان و جویندگان معنوی، جایی که آموزش‌های روحانی و اخلاقی داده می‌شود.
khansamah
خان‌سما، به معنای سرآشپز یا مسئول تهیه غذا در یک خانه بزرگ یا در مراسم‌ها.
khansaman
خان‌سامن، به معنای شخصی که رهبری یا سرپرستی یک گروه یا جامعه را بر عهده دارد و در تصمیم‌گیری‌های مهم مشاوره می‌دهد.
khanum
خانم، به معنای بانوی محترم و با منزلت که معمولاً نقش lider در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی دارد.
khar
خر، به معنای حیوان بارکش که معمولاً در کشاورزی و حمل بارها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
kharaj
خراج، مالیاتی است که در دوران اسلامی برای درآمدهای کشاورزی یا منابع طبیعی وضع می‌شده است.
kharia
خیریه به کشاورزان یا افرادی اطلاق می‌شود که در کشاورزی و کشت محصولات مشغول به کار هستند.
kharijite
خوارج، گروهی از مسلمانان بودند که در تاریخ اسلام به خاطر خروج از صف مسلمانان و راه‌های انتقادی خود مطرح شدند.
kharoshthi
خروشتی، خطی باستانی است که برای نوشتن زبان‌های مختلفی از جمله سانسکریت استفاده می‌شد.
kharouba
کهرُبا یک ساز ضربی است که مخصوص مناطق مختلف خاورمیانه است و اغلب در موسیقی محلی شنیده می‌شود.
kharroubah
خرهًرُبا یک نوع غذا یا خوراکی است که در برخی مناطق به‌خصوص خاورمیانه مورد توجه است.
khartoum
خرطوم، پایتخت کشور سودان که در محل تلاقی دو رود نیل سفید و نیل آبی قرار دارد.
khartoumer
خرطومی، واژه‌ای برای توصیف افرادی که اهل خرطوم هستند.
kharua
خاروا، نام یک شهر کوچک در سودان که به مهمان‌نوازی مردمانش شناخته می‌شود.
kharwa
خاروا، منطقه‌ای در سودان که به فعالیت‌های کشاورزی و زراعی مشهور است.
kharwar
خاروار، ناحیه‌ای که برای تبادل کالا و خدمات محلی اهمیت دارد.
khasa
خاصة، به مجموعه‌ای از آداب و رسوم فرهنگی که به یک منطقه خاص مربوط می‌شود، اشاره دارد.
khasi
خاسی، گروهی از مردم و زبانی از خانوادهٔ زبان‌های آندو-هندی، که عمدتاً در ایالت مگالایا هند زندگی می‌کنند.
khass
خاس به طور خاص به سبکی از زندگی یا فرهنگ اشاره دارد که ویژگی‌های خاص خود را دارد.
khatib
خطیب به کسی اطلاق می‌شود که در یک مسجد نماز را اقامه و خطبه‌ها را می‌خواند.
khatin
خاتین به جشن‌هایی گفته می‌شود که معمولاً در جشنواره‌ها و مراسم خاص برگزار می‌شوند.
khatri
خاتری به گروهی از مردم هند تعلق دارد که در مشاغل دستی و تجاری فعالیت می‌کنند.
khatti
ختی به طعم ترش یا تند اشاره دارد که در غذاهای خاص وجود دارد.
khattish
خطی، نوعی خطاطی عربی که در آن حرکات نرم و قوس‌های زیبا به کار می‌رود.
khazarian
خزاری، مربوط به قوم خزری که در گذشته در مناطقی از اروپا و آسیا زندگی می‌کردند.
khazen
خانن، شخصی که مراسم دینی را در کنیسه یا مکان‌های مذهبی رهبری می‌کند.
khazenim
خانین، جمع خانن، به معنای رهبران مراسم دینی در کنیسه‌ها.
khazens
خانین، جمع خانن، به معنای افرادی که در کنیسه‌ها مراسم مذهبی را برگزار می‌کنند.
khedah
خدا، نوعی غذا یا دسر در برخی فرهنگ‌ها که معمولاً در مراسم خاص تهیه می‌شود.
khedahs
کهدها، نوعی سازه تاریخی که به عنوان منازل یا مکان‌های حکومتی استفاده می‌شده است.