loggat
عمل ثبت کردن یا وارد کردن اطلاعات به صورت دقیق و منظم.
loggats
شیءهای تاریخی یا آثار باستانی که مورد مطالعه قرار می‌گیرند.
loggerheaded
به معنای افرادی که به شدت مقاوم هستند و نمی‌خواهند نظر خود را تغییر دهند.
logget
لاگ ثبت شده، برای پیگیری و ثبت فعالیت‌ها استفاده می‌شود.
loggets
جمع لاگ ثبت شده، دلالت بر چندین مورد ثبت شده دارد.
loggy
به معنای حالت لجن مانند و خیس است.
loggie
به معنای لباسی که در آن خیس یا لجن مانند باشد.
loggier
به معنای حالت خیس تر و لجن مانند تر از قبل است.
loggiest
پرگیزترین، در اینجا به معنای بسیار بارش یا چوب‌های بزرگ است که به طور خاص به اندازه یا وزن اشاره دارد.
loggin
ثبت، عمل نوشتن یا ذخیره‌سازی اطلاعات یا خاطرات.
logginess
پرگیزی، حالتی که در آن هوای مرطوب و سنگین وجود دارد.
loggings
ثبت‌ها، اطلاعات ثبت شده در مورد یک فعالیت یا رویداد خاص.
loggish
سنگین، احساسی که هنگام نبود انرژی یا نشاط وجود دارد.
loghead
علاقه‌مند به چوب، شخصی که به چوب و جنگل علاقه ویژه‌ای دارد.
logheaded
سرسخت، کسی که در تفکرات خود انعطاف‌پذیری ندارد و به سختی می‌تواند نظرات یا ایده‌های دیگران را بپذیرد.
logicalist
منطق‌گرا، فردی که بر اساس منطق و استدلال‌های عقلانی عمل می‌کند و تفکرات عاطفی را نادیده می‌گیرد.
logicality
منطقی بودن، ویژگی یا کیفیتی است که بر پایه منطق و استدلال‌های معتبر قرار دارد.
logicalization
منطق‌زدایی، فرآیند تبدیل ایده‌ها یا مفاهیم به فرمی منطقی و قابل استدلال.
logicalize
منطقی کردن، عمل تبدیل کردن ایده‌ها یا افکار به شکلی منطقی و بنیادین.
logicalness
منطقی بودن، ویژگی که به استدلال‌ها یا نظرات نظم و ترتیب منطقی می‌بخشد.
logicaster
منطق‌پیشه، کسی که با استفاده از منطق و استدلال منطقی به نتیجه‌گیری می‌پردازد.
logicianer
منطق‌پیشه، فردی که به طور تخصصی به مباحث مربوط به منطق می‌پردازد.
logicise
منطقی کردن، به معنای پرداختن به استدلال‌ها به طور منطقی و نظام‌مند.
logicised
منطقی کردن، عملیاتی که به معنای تبدیل استدلال‌ها به شکل منطقی و قابل فهم است.
logicises
منطقی کردن، به فرآیند ارائه و بیان افکار به شکل منطقی اشاره دارد.
logicising
عمل منطقی کردن، یعنی تجزیه و تحلیل و ارزیابی ایده‌ها به شکل منطقی.
logicist
منطق‌باور، کسی که بر این باور است که منطق پایه و اساس تفکر منطقی و ریاضی را شکل می‌دهد.
logicity
منطق‌پذیری، کیفیت و قابلیت استدلالی بودن یک استدلال یا جمله.
logicize
منطقی کردن، فرآیند منطقی ساختن یک فکر یا رویکرد.
logicized
منطقی شده، اشاره به این دارد که یک فکر یا استدلال تحت فرآیند منطقی قرار گرفته است.
logicizes
منطقی می‌کند، فعل مربوط به عمل منطقی کردن یک ایده یا داده.
logicizing
منطقی کردن، عمل منطقی کردن استدلال یا فکر.
logicless
بدون منطق، به وضعیتی اطلاق می‌شود که هیچ نوع استدلال منطقی در آن وجود ندارد.
logily
به صورت منطقی، با استفاده از منطق و استدلال.
loginess
حالت یا کیفیت کلام خسته‌کننده و نامفهوم.
loginesses
جمع کلمه خستگی کلام، نشان‌دهنده شرایط خسته‌کننده و نامفهوم در ارائه مطالب.
logions
گفتارهای کوتاه و عمیق، معمولاً نقل قول یا جملات حکیمانه.
logis
عبارات یا نکات خاص در متون قانونی یا رسمی.
logistician
لجستیک دان، فردی که به مدیریت و سازماندهی حمل و نقل و توزیع کالاها و خدمات می‌پردازد.
logisticians
جمع لجستیک دان، افرادی که به مدیریت و سازماندهی حمل و نقل و توزیع کالاها و خدمات می‌پردازند.