macrochemical
ماکروchemical به معنای وابسته به شیمیایی است که در مقیاس بزرگ انجام میشود و بر فرآیندهای وسیع تمرکز دارد.
macrochemically
در سطح کلان شیمی، مربوط به بررسی و تجزیه و تحلیل ترکیبات بزرگ و رفتارهای گروهی آنها.
macrochiropteran
مکروچیروپتر، صفتی که به خفاشهای بزرگتری که عمدتاً از میوه تغذیه میکنند اطلاق میشود.
macrocyte
ماکروسیته، نوعی از گلبولهای قرمز خون که معمولاً در شرایط خاصی مانند کمخونی بزرگسلولی افزایش می یابد.
macrocytosis
ماکروسیتوز به وضعیتی اطلاق میشود که در آن گلبولهای قرمز خونی بزرگتری از حد نرمال وجود دارند.
macrocladous
ماکرودالوس به گیاهانی اطلاق میشود که دارای ساختارهای قابل توجه و انطباقپذیری با شرایط محیطی هستند.
macroclimate
ماکرواکلیما به شرایط آب و هوایی کلی یک منطقه اشاره دارد که میتواند تأثیرات دوربرد بر محیط زیست داشته باشد.
macroclimatic
ماکرواکلیماتیک به ویژگیها و شرایط آب و هوایی در سطح بزرگ اشاره دارد که بر مناطق وسیع تأثیر میگذارد.
macroclimatically
به شیوهای که شرایط آب و هوایی در سطح بزرگ تأثیر میگذارد، ماکرواکلیماگرافیک گفته میشود.
macroclimatology
ماکروکلایماتولوژی، علم بررسی آب و هوای نواحی وسیع و بزرگ بهطور کلی و تحلیل الگوهای آب و هوایی در طول زمان است.
macrocoly
ماکروکولی به وضعیت یا کارکردهایی اشاره دارد که در مقیاس بزرگ در علم مورد بررسی قرار میگیرند.
macroconidial
ماکروکونیدیال به گونههای قارچهایی اطلاق میشود که دارای کونیدیاهایی به ابعاد بزرگتر در مقایسه با دیگر انواع هستند.
macroconidium
ماکروکونیدیم به ساختارهای تولید مثل غیرجنسی در قارچها اشاره دارد که نسبت به کونیداهای معمولی بزرگتر هستند.
macroconjugant
ماکروکانجوگانت به سلولهایی اطلاق میشود که در نتیجه ادغام دو سلول بزرگتر شکل میگیرند.
macrocrystalline
ماکروکریستالی به مواد یا ساختارهایی اطلاق میشود که دارای بلورهای بزرگ و قابل مشاهده هستند.
macrodactyly
ماکروداکتیلی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یکی یا چند انگشت بزرگتر از اندازه طبیعی هستند.
macrodactylism
ماکروداکتیلیسم به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد دارای انگشتان بزرگتر از اندازه طبیعی است.
macrodactylous
ماکروداکتیلوس به معنای داشتن انگشتان یا پاهای بسیار بزرگ است، معمولاً در حیوانات یا موجودات زنده به کار میرود.