misintelligence
ناآگاهی نادرست، ندانستن اطلاعات درست یا سوء فهم در ارتباط با یک موضوع خاص.
misintelligible
غیرقابل فهم، به معنای ناتوانی در درک یک پیام یا دستور به خاطر اشکالات یا نادرستی‌ها.
misintend
اشتباه فهمیدن یا برداشت نادرست از یک پیام یا مفهوم.
misintention
نیت یا هدفی که به اشتباه یا به طور نادرست بیان شده باشد.
misinter
درک نادرست یا متفاوت از آنچه که باید باشد.
misinterment
عمل اشتباه در دفن یا قرار دادن باقی‌مانده‌ها.
misinterpretable
قابلیت تفسیر نادرست یا اشتباه از یک متن یا داده.
misinterpreter
کسی که اطلاعات یا جملات را به اشتباه تفسیر می‌کند.
misinterred
به معنای دفن نادرست اجساد، به ویژه در قاچاق‌های باستانی یا دینی به کار می‌رود.
misinterring
عملی است که به معنای دفن نادرست اجساد می‌باشد.
misinters
به معنای موارد نادرست ثبت یا یادداشت شده در مورد دفن اجساد.
misintimation
به معنای برداشت یا تخمین نادرست در مورد اطلاعات یا رویدادها.
misyoke
به معنای یوق زدن نادرست به حیوانات، به ویژه در کار مزارع.
misyoked
عملی است که به معنای یوق زدن نادرست به حیوانات می‌باشد.
misyokes
واژه ای که به معنی استفاده نادرست از کلمات برای ایجاد خنده یا شوخی است.
misyoking
عمل استفاده اشتباه از کلمات به صورت نادرست یا خنده‌دار.
misiones
مأموریت‌ها یا کارهایی که به انجام رساندن آن‌ها مدنظر است.
mysis
یک نوع موجود دریایی که به میگو شباهت دارد و در محیط‌های آب شیرین زندگی می‌کند.
misitemized
عمل اقلام‌گذاری نادرست یا نادرست قرار دادن موارد در یک فهرست.
misjoin
عمل اتصال نادرست یا اشتباه اجزای مختلف به یکدیگر.
misjoinder
اختلاط نادرست، عبارت است از ترکیب یا ادغام نامناسب طرفین در یک دعوی حقوقی که می‌تواند اثرات منفی بر روند دادرسی داشته باشد.
misjoined
به اشتباه ادغام شده، به معنی ترکیب نادرست اشخاص یا درخواست‌ها در یک فرآیند قانونی است.
misjoining
اختلاط نادرست، به ترکیب نادرست اشیاء یا اجزای مختلف اشاره دارد که می‌تواند منجر به مشکلاتی در عملکرد یا ساختار شود.
misjoins
ترکیب نادرست، به عمل ترکیب نادرست اجزای مختلف اشاره دارد.
misjudgement
نادرستی قضاوت، به معنای ارزیابی نادرست یک موقعیت یا وضعیت است که می‌تواند عواقب منفی به همراه داشته باشد.
misjudger
قضاوت نادرست، به شخصی اطلاق می‌شود که در قضاوت‌های خود دقت کافی ندارد و ممکن است به نتایج غلطی برسد.
misjudgingly
به شکل نادرست یا اشتباهی قضاوت کردن در مورد چیزی یا کسی.
misjudgment
قضاوت نادرست یا اشتباه در ارزیابی یک موقعیت.
misjudgments
چندین قضاوت نادرست یا اشتباه در ارزیابی یک یا چند موقعیت.
miskal
یک اصطلاح یا واژه خاص که در شرایط معین استفاده می‌شود.
miskals
چندین اصطلاح یا واژه خاص که در شرایط معین استفاده می‌شود.
miskeep
به اشتباه نگهداری کردن یا محافظت نکردن از چیزها.
miskeeping
نگهداری نادرست، به معنای اینکه چیزی را به اشتباه یا به طور ناپسند نگهداری کنید.
miskeeps
نادیده گرفتن، بی‌توجهی به نگهداری یا رعایت چیزهایی که باید به دقت حفظ شوند.
misken
نادیده گرفتن، به معنای عدم درک یا پذیرش اهمیت یک موضوع.
miskenning
نادیده گرفتن، به معنای عدم توجه به تلاش‌ها یا زحمات دیگران.
miskept
نگهداری نادرست، به معنای این است که مدارک یا اطلاعات به طور نامناسب نگهداری شده‌اند.
misky
مه‌آلود، به معنای وضعیتی که در آن دید به خاطر وجود مه کاهش می‌یابد.
miskill
خراب کردن یا آسیب زدن به چیزی به خصوص در زمینه‌ای مانند پرورش گیاهان یا شوخی.
miskin
فردی که در شرایط نامساعد و فقر زندگی می‌کند.