morphometrically
مورفومتریکال به شیوهای اشاره دارد که بر اساس اندازهگیریهای مورفومتریک انجام میشود.
morphon
مورفون به قالب متغیر یک مورفم در زبانشناسی اشاره دارد.
morphoneme
مورفونم به واحدی در زبانشناسی اشاره دارد که عملکردهای متنوعی دارد.
morphonemic
مورفونهمیک به ویژگیها و تغییرات صدا در شکلهای مختلف یک واژه در زبان اشاره دارد.
morphonemics
مطالعهٔ تغییرات و الگوهای صوتی در مورفمها در زبانشناسی.
morphonomy
مورفونومی به بررسی نحوهٔ ترکیب و عملکرد مورفمها در زبانها میپردازد.
morphonomic
مورفونومیک به ویژگیها و ساختارهای مرتبط با مورفمها در زبان اشاره دارد.
morphophyly
مورفوفیلی به بررسی روابط تکاملی و دگرگونیهای شکل کلمات در زبانها میپردازد.
morphophonemic
مورفوفونمیک به بررسی ارتباط بین ساختارهای صوتی و معنایی مورفمها اشاره دارد.
morphophonemically
مورفوفونمیک به تغییرات آوایی و ساختاری کلمات در کاربردهای مختلف اشاره دارد.
morphoplasm
مورفوپلاسم به طور خاص به ساختار جاندارانه سلول اشاره دارد که شکل و عملکرد آن را تعیین میکند.
morphoplasmic
مورفوپلاسمیک به کیفیت و ویژگیهای مورفوپلاسم مربوط میشود.
morphoses
مورفوزها به تغییرات و تحولات شکل یا ساختار موجودات زنده اشاره دارد.
morphosis
مورفوسیس به فرآیند رشد و تغییر شکل موجودات زنده اشاره میکند.
morphotic
مورفوتیک به ویژگیهایی اشاره دارد که به شکل و ظاهر موجودات زنده مرتبط میشود.
morphotonemic
قوانین و اصولی که بر اساس آن صداها در اشکال مختلف کلمات تغییر میکنند.
morphotonemics
شاخهای از زبانشناسی که به مطالعه تغییرات و قواعد صوتی مربوط به شکلهای کلمات میپردازد.
morphotropy
تغییراتی که بین فرمهای مختلف کلمات در زبان برای مقاصد دستوری رخ میدهد.
morphotropic
توصیف روشهایی که به تغییرات فرمهای زبان مربوط میشوند و میتوانند معانی را تغییر دهند.
morphotropism
تمایل کلمات به تغییر شکل یا حالت بر اساس زمینههای دستوری و معنایی.
morphous
دارای تغییرات و انواع مختلفی که میتواند به راحتی دستخوش تحول شود.
morphrey
مورفری، شیوهای در هنر یا طراحی که شامل انتقالات نرم و سیال است و احساسات مختلفی را منتقل میکند.
morpion
موریون، بازی سادهای است که معمولاً بر روی کاغذ انجام میشود و دو نفر در آن برای پر کردن مربعها تلاش میکنند.
morpunkee
مورپانکی، نوعی لباس یا شکل که معمولاً رنگارنگ و خیالی است و در جشنها و رویدادها استفاده میشود.
morra
موررا بازی سنتی است که شامل نشانههای دست و بخت و شانس است.
morral
مورال، نوعی کیف یا کوله پشتی است که برای حمل وسایل استفاده میشود.
morrenian
مورنیان، گروهی از مردم یا فرهنگی خاص با آداب و رسوم ویژه.
morrhua
مورهو، یک نوع ماهی از خانوادهی ماهیهای چرب که اغلب برای روغنهایش پرورش داده میشود.
morrhuate
مورهوآت، عصارهای که از ماهی مورهو استخراج میشود و به عنوان مکمل غذایی در نظر گرفته شده است.
morrhuin
مورهوین، مادهای که از روغن مورهو به دست میآید و در درمانهای سنتی به کار میرود.
morrhuine
مورهوین، ترکیباتی که از ماهی مورهو استخراج میشوند و در محصولات مختلف سلامتی استفاده میشوند.
morrice
رقص موریس، نوعی رقص سنتی که معمولاً در مراسمهای خاص اجرا میشود.
morricer
مورایسر، فردی که رقص سنتی موریس را اجرا میکند و به ایجاد جو شاد در محیط کمک میکند.
morrion
موریون، کلاهخودی از فولاد و با شکل خاص که بیشتر در دوران جنگهای قدیمی استفاده میشد.
morrions
موریونها، کلاهخودهایی که در دورانهای مختلف جنگی به کار میرفتند و معمولاً ویژگیهایی مانند تزئینات خاص داشتند.
morris
رقص موریس، نوعی رقص سنتی انگلیسی که معمولاً در گروههای مخصوصی اجرا میشود و شامل حرکات موزون است.
morrisean
سبک رقص موریسئان، نوعی رقص محلی که به شدت با فرهنگ و سنتهای خاص یک منطقه ارتباط دارد.
morrises
موریسها، لباسهای خاصی که در حین رقص یا نمایش استفاده میشوند و ممکن است شامل جزئیات خلاقانه و خاص باشند.
morro
مورو، معمولاً به نوعی موجود دریایی یا سنگی در آبهای گرم اطلاق میشود.
morros
مرور، تپهها یا تپههای کوچک که در اطراف یک سرزمین ظاهر میشوند.