blanquette
بلانکت یک نوع خوراک است که معمولاً با گوشت مرغ یا گوشت گوساله و سس خامهای تهیه میشود.
blare
بلند و ناگهانی صدا کردن یا پیچاندن، به ویژه برای جذب توجه.
blarney
صحبت کردن به شکلی نرم و فریبنده برای جلب نظر و رضایت دیگران.
blasé
احساس بیعلاقگی و بیاحساسی به دلیل تجربه زیاد یا تکراری بودن.
blaspheme
توهین کردن به مقدسات، مخصوصاً در زمینهٔ دین یا اعتقادات مذهبی.
blasphemy
توهین به مقدسات، به ویژه در زمینهٔ دین.
blasted
آسیبدیده، خسته یا ویران شده.
blast freezing
انجماد ناگهانی، فرآیند سریع منجمد کردن مواد غذایی برای حفظ کیفیت و طراوت آنها.
blast furnace
کوره بلند، یک نوع کوره صنعتی است که برای ذوب فلزات با استفاده از دماهای بسیار بالا به کار میرود.
blasto-
پیشوند 'blasto-' به مراحل اولیه شکلگیری و توسعه در موجودات زنده اشاره دارد.
blastocyst
بلستوسیست، یک ساختار چند سلولی است که در مراحل اولیه توسعه جنین در حیوانات پدید میآید.
blastoderm
بلستودرم، لایهای از سلولها که در مراحل اولیه رشد جنین قرار دارد و در مرحلهای خاص ایجاد میشود.
blast off
پرتاب، عملی که در آن وسیلهای مانند موشک یا فضاپیما از زمین به فضا پرتاب میشود.
blast-off
پرتاب، به ویژه در مورد موشک یا فضاپیماها به کار میرود که به معنای راهی شدن آنها به فضا است.
blastomere
بلاستومر، سلولی که در مراحل اولیهٔ تقسیم یک تخمک بارور شده تشکیل میشود.
blastomycosis
بلاستو میکوزیس، عفونتی ناشی از قارچ بلاستومیسیس که باعث مشکلات تنفسی میشود.
blatantness
آشکار بودن، صفتی برای وضعیت یا ویژگیای که بسیار واضح و صریح است.
blather
بیهودهگویی، صحبت زیاد و بیسروته در مورد موضوعاتی که مهم نیستند.
blatter
سوت زدن یا با صدای بلند صحبت کردن و گاه به طور بیوقفه.
blaxploitation
ژانر سینمایی که باعث ایجاد نمایشی از فرهنگ و زندگی سیاهپوستان در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شد.
blaze
شعله یا نور شدید که معمولاً از آتش، خورشید یا احساسات قوی نشأت میگیرد.
blazing
به معنای شعلهور یا درخشان و میتواند اشاره به شدت احساسات یا دما نیز داشته باشد.
blazing star
ستارهای بسیار روشن که معمولاً در آسمان شب مشاهده میشود.
blazon
به معنی نمایش یا توصیف چیزی به روشنی و با جزئیات، به ویژه در زمینههای رسمی یا هنری.
bleach
محصول شیمیایی که برای سفید کردن و ضدعفونی کردن مورد استفاده قرار میگیرد.
bleached
جملهای که به حالت سفید شده و فاقد رنگ اشاره دارد.
bleacher
سکویی که در مکانهای ورزشی برای نشستن تماشاگران ساخته میشود.
bleacherite
کسی که به طور مرتب در سکوها نشسته و مسابقات را تماشا میکند.
bleah
اصطلاحی غیررسمی که برای بیان انزجار یا نارضایتی استفاده میشود.
bleak
تاریک و بیروح، محیط یا وضعیتی که امید و زندگی ندارد.
bleary
چشمهای تار و خسته، به دلیل خستگی یا کمخوابی.
bleat
صدای خاصی که گوسفندها و بزها از خود در میآورند.
blech
صدایی که برای ابراز تنفر یا ناراحتی از چیزی به کار میرود.
bleed
خون از بدن خارج شدن بر اثر جراحت.
bleeding edge
بسیار جدید و پیشرفته، به گونهای که هنوز به طور کامل نوسازی نشده است.
bleeding heart
دلرحم به کسی اطلاق میشود که به شدت نسبت به دیگران احساساتی و مهربان باشد و تمایل به کمک به دیگران دارد.