معنی فارسی pausefully

B1

به شیوه‌ای که به سکوت و وقفه‌ها توجه می‌شود.

In a manner characterized by pauses or hesitations.

example
معنی(example):

او به طرز سکوت‌آمیزی صحبت کرد و به شنوندگان زمان داد تا کلماتش را جذب کنند.

مثال:

She spoke pausefully, giving listeners time to absorb her words.

معنی(example):

او به آرامی هر سوال را قبل از پاسخ دادن در نظر گرفت.

مثال:

He pausefully considered each question before responding.

معنی فارسی کلمه pausefully

: معنی pausefully به فارسی

به شیوه‌ای که به سکوت و وقفه‌ها توجه می‌شود.