معنی فارسی pauseless
B1بدون هرگونه وقفه یا متوقف شدن.
Having no pauses or interruptions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موسیقی بدون وقفه انرژی مهمانی را بالا نگه داشت.
مثال:
The pauseless music kept the energy of the party high.
معنی(example):
سخنرانی بدون وقفهاش همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
His pauseless speech impressed everyone in the audience.
معنی فارسی کلمه pauseless
:
بدون هرگونه وقفه یا متوقف شدن.