معنی فارسی penetrably

B1

به طور نفوذپذیر، به طوریکه اجازه عبور یا نفوذ را می‌دهد.

In a manner that allows penetration or passage through.

example
معنی(example):

سطح به قدری نازک بود که اجازه می‌داد نور از آن عبور کند.

مثال:

The surface was penetrably thin, allowing light to pass through.

معنی(example):

جنس ماسک به گونه‌ای طراحی شده بود که به راحتی قابل نفوذ بود.

مثال:

The mask material was designed to be penetrably flexible.

معنی فارسی کلمه penetrably

: معنی penetrably به فارسی

به طور نفوذپذیر، به طوریکه اجازه عبور یا نفوذ را می‌دهد.