معنی فارسی perfunctorize

B1

عمل کردن به شکلی بی‌توجه و سطحی، بدون دقت و توجه لازم.

To perform tasks in a superficial or careless manner.

example
معنی(example):

به نظر می‌رسد مدیر پروژه تمایل دارد که کارها را بی‌توجه و سطحی انجام دهد.

مثال:

It seems the project manager likes to perfunctorize tasks.

معنی(example):

اگر به انجام وظایف خود به طور بی‌توجه ادامه دهید، ممکن است با عواقبی روبرو شوید.

مثال:

If you continue to perfunctorize your duties, you may face consequences.

معنی فارسی کلمه perfunctorize

: معنی perfunctorize به فارسی

عمل کردن به شکلی بی‌توجه و سطحی، بدون دقت و توجه لازم.