معنی فارسی perfuncturate

B1

بی‌توجه عمل کردن به وظایف و تعهدات.

To engage in activities in a shallow or careless manner.

example
معنی(example):

او تمایل دارد که به تعهدات خود بی‌توجه عمل کند و جزئیات را نادیده بگیرد.

مثال:

He tends to perfuncturate his obligations, ignoring details.

معنی(example):

دانش‌آموز تصمیم گرفت که به تحصیلاتش به شکلی بی‌توجه عمل کند به جای اینکه به طور عمیق مشغول شود.

مثال:

The student chose to perfuncturate his studies instead of engaging deeply.

معنی فارسی کلمه perfuncturate

: معنی perfuncturate به فارسی

بی‌توجه عمل کردن به وظایف و تعهدات.