معنی فارسی pettily
B1به معنای رفتار کردن به شکل جزئی و کوچکنگر، به طوری که بیشتر بر روی مسائل بیاهمیت تمرکز شود.
In a trivial or petty manner, focusing on insignificant details.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شکل خردهگیرانه عمل کرد وقتی که از به اشتراک گذاشتن اسباببازیهایش خودداری کرد.
مثال:
She acted pettily when she refused to share her toys.
معنی(example):
او به طور خردهگیرانه به اشتباهات کوچک او اشاره کرد.
مثال:
He pettily pointed out her small mistakes.
معنی فارسی کلمه pettily
:
به معنای رفتار کردن به شکل جزئی و کوچکنگر، به طوری که بیشتر بر روی مسائل بیاهمیت تمرکز شود.