معنی فارسی pilgarlic

B1

سیر همراه با کمی روغن که معمولاً به عنوان چاشنی استفاده می‌شود.

Garlic that is sautéed or cooked lightly, often used as a flavoring.

example
معنی(example):

این غذا با افزودن سیر تف داده شده، بهتر شد.

مثال:

The dish was enhanced by the addition of pilgarlic.

معنی(example):

سیر تف داده به خاطر طعم و عطر قوی‌اش معروف است.

مثال:

Pilgarlic is known for its strong flavor and aroma.

معنی فارسی کلمه pilgarlic

: معنی pilgarlic به فارسی

سیر همراه با کمی روغن که معمولاً به عنوان چاشنی استفاده می‌شود.