معنی فارسی plaintless

B1

بدون شکایت، بدون عریضه و درخواست، وضعیتی که در آن کسی شاکی نیست.

Free from complaints or grievances.

example
معنی(example):

شاکیان در این پرونده بعد از رأی‌گیری بی‌خواست بودند.

مثال:

The plaintiffs in the case were plaintless after the ruling.

معنی(example):

این یک لحظه بدون شکایت در زندگی‌شان بود.

مثال:

It was a plaintless moment in their lives, free of complaints.

معنی فارسی کلمه plaintless

: معنی plaintless به فارسی

بدون شکایت، بدون عریضه و درخواست، وضعیتی که در آن کسی شاکی نیست.