معنی فارسی plaisance
B1مکانی لذتبخش و دلپذیر، محل آرامش و تفریح.
An area or environment that is pleasant and enjoyable.
- NOUN
example
معنی(example):
باغ یک مکان لذتبخش بود که خانوادهها در آن جمع میشدند.
مثال:
The garden was a pleasance where families gathered.
معنی(example):
آنها یک مکان لذتبخش در کنار رودخانه برای استراحت پیدا کردند.
مثال:
They found a plaisance by the river for relaxation.
معنی فارسی کلمه plaisance
:
مکانی لذتبخش و دلپذیر، محل آرامش و تفریح.