معنی فارسی playreader
B1فردی که متون نمایشی را میخواند و تحلیل میکند.
A person who reads and interprets plays.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک خواننده نمایش، او از تجزیه و تحلیل متنهای نمایشی لذت میبرد.
مثال:
As a playreader, she enjoyed analyzing scripts.
معنی(example):
خواننده نمایش در حین تمرین نظراتی بینش بخش داد.
مثال:
The playreader gave insightful comments during the rehearsal.
معنی فارسی کلمه playreader
:
فردی که متون نمایشی را میخواند و تحلیل میکند.