معنی فارسی plateaued

B2

زمانی که پیشرفت یا رشد به حالت ثبات می‌رسد و دیگر افزایش نمی‌یابد.

To reach a state of no growth or change after a period of progress.

verb
معنی(verb):

To reach a stable level; to level off.

example
معنی(example):

رشد شرکت پس از چندین سال افزایش سریع به سطح ثابتی رسید.

مثال:

The company's growth plateaued after several years of rapid increase.

معنی(example):

پیشرفت یادگیری او به سطحی ثابت رسید، بنابراین او به استراتژی‌های جدید نیاز داشت.

مثال:

Her learning progress plateaued, so she needed new strategies.

معنی فارسی کلمه plateaued

: معنی plateaued به فارسی

زمانی که پیشرفت یا رشد به حالت ثبات می‌رسد و دیگر افزایش نمی‌یابد.