معنی فارسی plebeiance

B1

حالت یا رفتار عامه مردم، نشان‌دهنده سادگی و عدم پیچیدگی فرهنگی.

The quality or state of being plebeian; commonness.

example
معنی(example):

حضور عامه مردم در جمع، در طول جشنواره مشهود بود.

مثال:

The plebeiance of the crowd was evident during the festival.

معنی(example):

او با ورود به کنسرت پرجمعیت، حضور عامه مردم را احساس کرد.

مثال:

He felt the plebeiance around him as he entered the packed concert.

معنی فارسی کلمه plebeiance

: معنی plebeiance به فارسی

حالت یا رفتار عامه مردم، نشان‌دهنده سادگی و عدم پیچیدگی فرهنگی.