معنی فارسی poblacht

B1

تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری

A term for 'republic', often used in certain historical and political contexts.

example
معنی(example):

پوبلاخت پس از سال‌ها درگیری اعلام شد.

مثال:

The poblacht was declared after years of conflict.

معنی(example):

او به یک چهره بارز در جنبش پوبلاخت تبدیل شد.

مثال:

He became a prominent figure in the poblacht movement.

معنی فارسی کلمه poblacht

: معنی poblacht به فارسی

تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری