معنی فارسی pointrel

B1

نقشه‌برداری از یک نقطه به نقطه دیگر که می‌تواند به عنوان یک رابطه میان عناصر تعریف شود.

A term that indicates a relation between mathematical points or concepts.

example
معنی(example):

اصطلاح pointrel به یک رابطه یا اتصال خاص اشاره دارد.

مثال:

The term pointrel refers to a specific relationship or connection.

معنی(example):

در ریاضیات، یک pointrel می‌تواند مسیر یک خط را تعریف کند.

مثال:

In mathematics, a pointrel can define a line's trajectory.

معنی فارسی کلمه pointrel

: معنی pointrel به فارسی

نقشه‌برداری از یک نقطه به نقطه دیگر که می‌تواند به عنوان یک رابطه میان عناصر تعریف شود.