معنی فارسی pointmaking
B1فرایند یا عمل ایجاد نقاط کلیدی در بحث یا ارائه.
The act or process of making points in a discussion or presentation.
- NOUN
example
معنی(example):
نقطهسازی برای ارتباط مؤثر ضروری است.
مثال:
Pointmaking is essential for effective communication.
معنی(example):
مهارتهای نقطهسازی او پس از کارگاه بهبود یافت.
مثال:
Her pointmaking skills improved after the workshop.
معنی فارسی کلمه pointmaking
:
فرایند یا عمل ایجاد نقاط کلیدی در بحث یا ارائه.