معنی فارسی poisonousness

B1

ویژگی یا حالت سمی بودن، مقدار زهری که یک ماده دارد.

The quality of being toxic or harmful.

example
معنی(example):

سمی بودن این گیاه باعث دور شدن حیوانات شد.

مثال:

The poisonousness of the plant kept animals away.

معنی(example):

دانشمندان سمی بودن مواد شیمیایی مختلف را مطالعه می‌کنند.

مثال:

Scientists study the poisonousness of various chemicals.

معنی فارسی کلمه poisonousness

: معنی poisonousness به فارسی

ویژگی یا حالت سمی بودن، مقدار زهری که یک ماده دارد.