معنی فارسی poisonweed
B1گیاهی که سمی است و ممکن است برای انسانها یا حیوانات خطرناک باشد.
A plant that is toxic and harmful to humans or livestock.
- NOUN
example
معنی(example):
این زمین پر از علف سمی بود که میتوانست به دامها آسیب برساند.
مثال:
The field was full of poisonweed that could harm livestock.
معنی(example):
کشاورزان باید علف سمی را از مزارع خود حذف کنند.
مثال:
Farmers need to remove poisonweed from their crops.
معنی فارسی کلمه poisonweed
:
گیاهی که سمی است و ممکن است برای انسانها یا حیوانات خطرناک باشد.