معنی فارسی porcellanous

B2

حالت یا مشخصات مواد که به پورسلان شباهت دارد، به ویژه از نظر بافت و ظاهر.

Resembling or having the qualities of porcelain, especially in texture.

example
معنی(example):

بافت پورسلانی سطح بسیار جذاب بود.

مثال:

The porcellanous texture of the surface was very appealing.

معنی(example):

مواد پورسلانی معمولاً در اشیاء تزئینی استفاده می‌شوند.

مثال:

Porcellanous materials are often used in decorative items.

معنی فارسی کلمه porcellanous

: معنی porcellanous به فارسی

حالت یا مشخصات مواد که به پورسلان شباهت دارد، به ویژه از نظر بافت و ظاهر.