معنی فارسی praisefulness
B1تحسین کردن یا بیان قدردانی از کسی یا چیزی، به ویژه در زمینههای اجتماعی.
The quality of expressing admiration or approval.
- NOUN
example
معنی(example):
شادی او به خاطر تحسین کردن، همه را در تیم تشویق کرد.
مثال:
Her praisefulness encouraged everyone in the team.
معنی(example):
تحسینگرایی تماشاگران احساس قدردانی را در سخنران ایجاد کرد.
مثال:
The praisefulness of the audience made the speaker feel appreciated.
معنی فارسی کلمه praisefulness
:
تحسین کردن یا بیان قدردانی از کسی یا چیزی، به ویژه در زمینههای اجتماعی.