معنی فارسی prechallenged
B1حالت یا شرایطی که در آن فرد قبل از انجام کاری چالش کشیده شود.
The state of being challenged beforehand, making one aware of what is required.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ورزشکاران قبل از ورود به مسابقه احساس چالش پیشرو کردند.
مثال:
The athletes felt prechallenged before entering the competition.
معنی(example):
چالش پیش رو به شرکتکنندگان کمک میکند تا بر نقاط قوت خود تمرکز کنند.
مثال:
Being prechallenged helps participants focus on their strengths.
معنی فارسی کلمه prechallenged
:
حالت یا شرایطی که در آن فرد قبل از انجام کاری چالش کشیده شود.