معنی فارسی precompass

B1

پیش‌قطب‌نمایی به عمل تعیین جهت یا نقشه‌کشی پیشاپیش در یک محیط اشاره دارد.

To determine direction or plan ahead in a given area.

example
معنی(example):

ما منطقه را پیش‌قطب‌نمایی خواهیم کرد تا اطمینان حاصل کنیم که برای کمپ‌زنی ایمن است.

مثال:

We will precompass the area to ensure it's safe for camping.

معنی(example):

تیم تصمیم گرفت مسیر را قبل از پیاده‌روی پیش‌قطب‌نما کند.

مثال:

The team decided to precompass the trail before the hike.

معنی فارسی کلمه precompass

: معنی precompass به فارسی

پیش‌قطب‌نمایی به عمل تعیین جهت یا نقشه‌کشی پیشاپیش در یک محیط اشاره دارد.