معنی فارسی preconcertedly
B2بهطور هماهنگ، عمل یا اقدام بهطور از پیش تعیینشده و هماهنگ.
Done in a coordinated or previously arranged manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها بهطور هماهنگ برای 해결 این مسئله اقدام کردند.
مثال:
They acted preconcertedly to address the issue.
معنی(example):
تیمها بهطور هماهنگ برنامهریزی برای این رویداد انجام دادند.
مثال:
The teams preconcertedly planned the event.
معنی فارسی کلمه preconcertedly
:
بهطور هماهنگ، عمل یا اقدام بهطور از پیش تعیینشده و هماهنگ.