معنی فارسی preconcertedness
B1هماهنگی پیشینی، وضعیت یا حالت که در آن کارهایی بهطور از پیش هماهنگ شده انجام میشود.
The state of being arranged or coordinated in advance.
- NOUN
example
معنی(example):
هماهنگی پیشینی تلاشهای آنها به موفقیت منجر شد.
مثال:
The preconcertedness of their efforts led to success.
معنی(example):
هماهنگی پیشینی برای کار گروهی موثر کلیدی است.
مثال:
Preconcertedness is key for effective teamwork.
معنی فارسی کلمه preconcertedness
:
هماهنگی پیشینی، وضعیت یا حالت که در آن کارهایی بهطور از پیش هماهنگ شده انجام میشود.