معنی فارسی preconstituent

B1

پیش‌ساز، به اجزای لازم یا ابتدایی اشاره دارد که قبل از تشکیل یک کل در نظر گرفته می‌شوند.

Elements that are necessary or preliminary before forming a whole.

example
معنی(example):

عناصر پیش‌ساز در جلسه مورد بحث قرار گرفت.

مثال:

The preconstituent elements were discussed in the meeting.

معنی(example):

شناسایی اجزای پیش‌ساز در این تحلیل مهم است.

مثال:

Identifying preconstituent parts is important in this analysis.

معنی فارسی کلمه preconstituent

: معنی preconstituent به فارسی

پیش‌ساز، به اجزای لازم یا ابتدایی اشاره دارد که قبل از تشکیل یک کل در نظر گرفته می‌شوند.