معنی فارسی predissuading

B1

پیشگیری از تصمیم‌گیری یا عمل قبل از اینکه انجام شود.

To discourage or prevent someone from making a decision or taking action beforehand.

example
معنی(example):

او او را از اتخاذ یک تصمیم شتابزده، بازمی‌دارد.

مثال:

She is predissuading him from making a hasty decision.

معنی(example):

مربی بازیکنان را از تمرین بیش از حد، بازمی‌دارد.

مثال:

The coach is predissuading the players from overtraining.

معنی فارسی کلمه predissuading

: معنی predissuading به فارسی

پیشگیری از تصمیم‌گیری یا عمل قبل از اینکه انجام شود.