معنی فارسی preenforcement

B2

فاز یا فرایند اجرای چیزی قبل از موعد مقرر، معمولاً به منظور شناسایی و حل مشکلات.

The phase of enforcing laws or policies prior to their actual enforcement.

example
معنی(example):

اجرا پیش از موعد برای مدیریت مؤثر سیاست‌ها حیاتی است.

مثال:

Preenforcement is crucial for effective policy management.

معنی(example):

مرحله‌ی اجرای پیشین، مشکلات بالقوه را شناسایی می‌کند.

مثال:

The preenforcement phase identifies potential issues.

معنی فارسی کلمه preenforcement

: معنی preenforcement به فارسی

فاز یا فرایند اجرای چیزی قبل از موعد مقرر، معمولاً به منظور شناسایی و حل مشکلات.