معنی فارسی prefiguratively
B2به طور پیشگویی، اصطلاحی برای توصیف نحوه بیان یا نمایش مفاهیم و موضوعاتی که به آینده مرتبط هستند.
In a manner that suggests or anticipates future events.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت پیشگویی درباره تغییرات آینده صحبت کرد.
مثال:
She spoke prefiguratively about the changes to come.
معنی(example):
هنرمند به طور پیشگویی نقاشی کرد و به موضوعات آینده اشاره کرد.
مثال:
The artist painted prefiguratively, hinting at future themes.
معنی فارسی کلمه prefiguratively
:
به طور پیشگویی، اصطلاحی برای توصیف نحوه بیان یا نمایش مفاهیم و موضوعاتی که به آینده مرتبط هستند.