معنی فارسی prehend

B2

گرفتن، عمل گرفته شدن یا در یک شکل فهمیدن چیزی.

To grasp, seize, or comprehend something.

example
معنی(example):

میمون از دستانش برای گرفتن شاخه استفاده کرد.

مثال:

The monkey used its hands to prehend the branch.

معنی(example):

انسان‌ها می‌توانند اشیاء را به روش‌های مختلف بگیرند.

مثال:

Humans are able to prehend objects in many ways.

معنی فارسی کلمه prehend

: معنی prehend به فارسی

گرفتن، عمل گرفته شدن یا در یک شکل فهمیدن چیزی.