معنی فارسی prenticeship

B2

کارآموزی، دوره‌ای آموزشی که در آن فرد تحت آموزش یک حرفه قرار می‌گیرد.

A period of time during which a skilled worker teaches an unskilled person a trade.

example
معنی(example):

او دوره کارآموزی خود را در نجاری کامل کرد.

مثال:

He completed his apprenticeship in carpentry.

معنی(example):

برنامه‌های کارآموزی می‌توانند تجربه عملی را فراهم کنند.

مثال:

Apprenticeship programs can provide hands-on experience.

معنی فارسی کلمه prenticeship

: معنی prenticeship به فارسی

کارآموزی، دوره‌ای آموزشی که در آن فرد تحت آموزش یک حرفه قرار می‌گیرد.